برچسب: اجراهای-خصوصی

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق 0

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق

زبان خامه ندارد سر بیان فراقوگرنه شرح دهم با تو داستان فراقدریغ مدت عمرم که بر امید وصالبه سر رسید و نیامد به سر زمان فراقسری که بر سر گردون به فخر می‌سودمبه راستان که نهادم بر آستان فراقچگونه باز کنم بال در هوای...

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف 0

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرفطرف کرم ز کس نبست این دل پر امید منگر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرفاز خم ابروی توام هیچ گشایشی نشدوه که در این خیال کج عمر...

غزل شمارهٔ ۲۷۱ – حافظ – غزلیات – دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس 0

غزل شمارهٔ ۲۷۱ – حافظ – غزلیات – دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرسکس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرسبه یکی جرعه که آزار کسش در پی نیستزحمتی می‌کشم از...

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس 0

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

درد عشقی کشیده‌ام که مپرسزهر هجری چشیده‌ام که مپرسگشته‌ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده‌ام که مپرسآن چنان در هوای خاک درشمی‌رود آب دیده‌ام که مپرسمن به گوش خود از دهانش دوشسخنانی شنیده‌ام که مپرسسوی من لب چه می‌گزی که مگویلب لعلی گزیده‌ام که...

غزل شمارهٔ ۲۶۵ – حافظ – غزلیات – برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۵ – حافظ – غزلیات – برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوزبر امید جام لعلت دردی آشامم هنوزروز اول رفت دینم در سر زلفین توتا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوزساقیا یک جرعه‌ای زان آب آتشگون که مندر میان پختگان عشق او خامم هنوزاز خطا گفتم شبی زلف...

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیارببر اندوه دل و مژده دلدار بیارنکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگونامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیارتا معطر کنم از لطف نسیم تو مشامشمه‌ای از نفحات نفس یار بیاربه وفای تو که خاک ره آن...

غزل شمارهٔ ۲۴۷ – حافظ – غزلیات – صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۷ – حافظ – غزلیات – صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مداروز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مداربه شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گلنسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدارحریف عشق تو بودم چو ماه نو بودیکنون که ماه تمامی نظر دریغ مدارجهان و هر...

غزل شمارهٔ ۲۴۱ – حافظ – غزلیات – معاشران ز حریف شبانه یاد آرید 0

غزل شمارهٔ ۲۴۱ – حافظ – غزلیات – معاشران ز حریف شبانه یاد آرید

معاشران ز حریف شبانه یاد آریدحقوق بندگی مخلصانه یاد آریدبه وقت سرخوشی از آه و ناله عشاقبه صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آریدچو لطف باده کند جلوه در رخ ساقیز عاشقان به سرود و ترانه یاد آریدچو در میان مراد آورید دست...

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آیدفغان که بخت من از خواب در نمی‌آیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمی‌آیدقد بلند تو را تا به بر نمی‌گیرمدرخت کام و مرادم به بر نمی‌آیدمگر به روی دلارای یار...

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید

دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدبگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن برآیدبنمای رخ که خلقی واله شوند و حیرانبگشای لب که فریاد از مرد و زن...

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآیدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آیدگفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از راه دیگر آیدگفتم که بوی زلفت...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رودچو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رودشب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب رودطریق عشق پرآشوب و فتنه است...

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایندگره از کار فروبسته ما بگشاینداگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشایندبه صفای دل رندان صبوحی زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشایندنامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایندگیسوی...

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنندچون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنندمشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرستوبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنندگوییا باور نمی‌دارند روز داوریکاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنندیا رب این نودولتان را با خر...

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند

شاهدان گر دلبری زین سان کنندزاهدان را رخنه در ایمان کنندهر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش دیده نرگسدان کنندای جوان سروقد گویی ببرپیش از آن کز قامتت چوگان کنندعاشقان را بر سر خود حکم نیستهر چه فرمان تو باشد آن کنندپیش چشمم کمتر است...

غزل شمارهٔ ۱۹۵ – حافظ – غزلیات – غلام نرگس مست تو تاجدارانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۵ – حافظ – غزلیات – غلام نرگس مست تو تاجدارانند

غلام نرگس مست تو تاجدارانندخراب باده لعل تو هوشیارانندتو را صبا و مرا آب دیده شد غمازو گر نه عاشق و معشوق رازدارانندز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگرکه از یمین و یسارت چه سوگوارانندگذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببینکه...

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانندمن چنینم که نمودم دگر ایشان دانندعاقلان نقطه پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانندجلوه گاه رخ او دیده من تنها نیستماه و خورشید همین آینه می‌گردانندعهد ما با لب شیرین دهنان بست خداما همه بنده و این...

غزل شمارهٔ ۱۹۲ – حافظ – غزلیات – سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۲ – حافظ – غزلیات – سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کندهمدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کنددی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوسگفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کندتا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف اوزان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کندپیش کمان...