برچسب: اجراهای-خصوصی

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکندنیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندعتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندهر آن که خدمت جام جهان نما بکندطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیکچو درد در...

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند

گر می فروش حاجت رندان روا کندایزد گنه ببخشد و دفع بلا کندساقی به جام عدل بده باده تا گداغیرت نیاورد که جهان پربلا کندحقا کز این غمان برسد مژده امانگر سالکی به عهد امانت وفا کندگر رنج پیش آید و گر راحت ای...

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماندچنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندمن ار چه در نظر یار خاکسار شدمرقیب نیز چنین محترم نخواهد ماندچو پرده دار به شمشیر می‌زند همه راکسی مقیم حریم حرم نخواهد ماندچه جای شکر و شکایت ز نقش نیک...

غزل شمارهٔ ۱۷۸ – حافظ – غزلیات – هر که شد محرم دل در حرم یار بماند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۸ – حافظ – غزلیات – هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

هر که شد محرم دل در حرم یار بماندوان که این کار ندانست در انکار بمانداگر از پرده برون شد دل من عیب مکنشکر ایزد که نه در پرده پندار بماندصوفیان واستدند از گرو می همه رختدلق ما بود که در خانه خمار بماندمحتسب...

غزل شمارهٔ ۱۷۷ – حافظ – غزلیات – نه هر که چهره برافروخت دلبری داند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۷ – حافظ – غزلیات – نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داندنه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری داندتو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکنکه دوست خود روش بنده پروری داندغلام همت آن رند عافیت...

غزل شمارهٔ ۱۷۰ – حافظ – غزلیات – زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد 0

غزل شمارهٔ ۱۷۰ – حافظ – غزلیات – زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد

زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شداز سر پیمان برفت با سر پیمانه شدصوفی مجلس که دی جام و قدح می‌شکستباز به یک جرعه می عاقل و فرزانه شدشاهد عهد شباب آمده بودش به خوابباز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شدمغبچه‌ای می‌گذشت راهزن...

غزل شمارهٔ ۱۶۸ – حافظ – غزلیات – گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۸ – حافظ – غزلیات – گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشدبسوختیم در این آرزوی خام و نشدبه لابه گفت شبی میر مجلس تو شومشدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشدپیام داد که خواهم نشست با رندانبشد به رندی و دردی کشیم نام و نشدرواست در...

غزل شمارهٔ ۱۶۶ – حافظ – غزلیات – روز هجران و شب فرقت یار آخر شد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۶ – حافظ – غزلیات – روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

روز هجران و شب فرقت یار آخر شدزدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شدآن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمودعاقبت در قدم باد بهار آخر شدشکر ایزد که به اقبال کله گوشه گلنخوت باد دی و شوکت خار آخر شدصبح...

غزل شمارهٔ ۱۶۰ – حافظ – غزلیات – خوش است خلوت اگر یار یار من باشد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۰ – حافظ – غزلیات – خوش است خلوت اگر یار یار من باشد

خوش است خلوت اگر یار یار من باشدنه من بسوزم و او شمع انجمن باشدمن آن نگین سلیمان به هیچ نستانمکه گاه گاه بر او دست اهرمن باشدروا مدار خدایا که در حریم وصالرقیب محرم و حرمان نصیب من باشدهمای گو مفکن سایه شرف...

غزل شمارهٔ ۱۵۵ – حافظ – غزلیات – اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۵ – حافظ – غزلیات – اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزدور از طلب بنشینم به کینه برخیزدو گر به رهگذری یک دم از وفاداریچو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزدو گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوسز حقه دهنش چون شکر فروریزدمن آن فریب که در...

غزل شمارهٔ ۱۵۲ – حافظ – غزلیات – در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۲ – حافظ – غزلیات – در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زدجلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشتعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زدعقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزدبرق غیرت بدرخشید و جهان برهم زدمدعی خواست...

غزل شمارهٔ ۱۴۳ – حافظ – غزلیات – سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۳ – حافظ – غزلیات – سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کردوان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کردگوهری کز صدف کون و مکان بیرون استطلب از گمشدگان لب دریا می‌کردمشکل خویش بر پیر مغان بردم دوشکو به تأیید نظر حل معما می‌کرددیدمش خرم و خندان قدح باده...

غزل شمارهٔ ۱۴۰ – حافظ – غزلیات – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۰ – حافظ – غزلیات – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکردیاد حریف شهر و رفیق سفر نکردیا بخت من طریق مروت فروگذاشتیا او به شاهراه طریقت گذر نکردگفتم مگر به گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود در دل سنگش اثر نکردشوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار منسودای دام...

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کردشب تنهاییم در قصد جان بودخیالش لطف‌های بی‌کران کردچرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کردکه را گویم که با این درد جان سوزطبیبم...

غزل شمارهٔ ۱۳۶ – حافظ – غزلیات – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۶ – حافظ – غزلیات – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کردتکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کردآن چه سعی است من اندر طلبت بنمایماین قدر هست که تغییر قضا نتوان کرددامن دوست به صد خون دل افتاد به دستبه فسوسی که کند خصم رها نتوان...

غزل شمارهٔ ۱۲۸ – حافظ – غزلیات – نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۸ – حافظ – غزلیات – نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

نیست در شهر نگاری که دل ما ببردبختم ار یار شود رختم از این جا ببردکو حریفی کش سرمست که پیش کرمشعاشق سوخته دل نام تمنا ببردباغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینمآه از آن روز که بادت گل رعنا ببردرهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از...

غزل شمارهٔ ۱۲۷ – حافظ – غزلیات – روشنی طلعت تو ماه ندارد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۷ – حافظ – غزلیات – روشنی طلعت تو ماه ندارد

روشنی طلعت تو ماه نداردپیش تو گل رونق گیاه نداردگوشه ابروی توست منزل جانمخوشتر از این گوشه پادشاه نداردتا چه کند با رخ تو دود دل منآینه دانی که تاب آه نداردشوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفتچشم دریده ادب نگاه ندارددیدم و آن...

غزل شمارهٔ ۱۱۴ – حافظ – غزلیات – همای اوج سعادت به دام ما افتد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۴ – حافظ – غزلیات – همای اوج سعادت به دام ما افتد

همای اوج سعادت به دام ما افتداگر تو را گذری بر مقام ما افتدحباب وار براندازم از نشاط کلاهاگر ز روی تو عکسی به جام ما افتدشبی که ماه مراد از افق شود طالعبود که پرتو نوری به بام ما افتدبه بارگاه تو چون...

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عکس روی تو چو در آینه جام افتادعارف از خنده می در طمع خام افتادحسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینه اوهام افتاداین همه عکس می و نقش نگارین که نمودیک فروغ رخ ساقیست که در جام...

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد بادیاد باد آن روزگاران یاد بادکامم از تلخی غم چون زهر گشتبانگ نوش شادخواران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد مناز من ایشان را هزاران یاد بادمبتلا گشتم در این بند و بلاکوشش آن حق گزاران یاد بادگر چه...