برچسب: افسانۀ-تنبور

شمارهٔ ۱۹۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ای مونس جان‌های مستان 0

شمارهٔ ۱۹۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ای مونس جان‌های مستان

بیا ای مونس جان‌های مستانببین اندیشه و سودای مستانبیا ای میر خوبان و برافروزز شمع روی خود سیمای مستاننمی‌آیی سر از طاقی برون کنببین این غلغل و غوغای مستانبیا ای خواب مستان را ببستهگشا این بند را از پای مستانهمه شب می رود تا...

غزل شمارهٔ ۱۶۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم 0

غزل شمارهٔ ۱۶۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویم

وقت آن شد که به زنجیر تو دیوانه شویمبند را برگسلیم از همه بیگانه شویمجان سپاریم دگر ننگ چنین جان نکشیمخانه سوزیم و چو آتش سوی میخانه شویمتا نجوشیم از این خنب جهان برناییمکی حریف لب آن ساغر و پیمانه شویمسخن راست تو از...

غزل شمارهٔ ۱۳۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدم

آمد خیال خوش که من از گلشن یار آمدمدر چشم مست من نگر کز کوی خمار آمدمسرمایه مستی منم هم دایه هستی منمبالا منم پستی منم چون چرخ دوار آمدمآنم کز آغاز آمدم با روح دمساز آمدمبرگشتم و بازآمدم بر نقطه پرگار آمدمگفتم بیا...

غزل شمارهٔ ۳۱۹ – حافظ – غزلیات – سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۹ – حافظ – غزلیات – سال‌ها پیروی مذهب رندان کردم

سال‌ها پیروی مذهب رندان کردمتا به فتوی خرد حرص به زندان کردممن به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راهقطع این مرحله با مرغ سلیمان کردمسایه‌ای بر دل ریشم فکن ای گنج روانکه من این خانه به سودای تو ویران کردمتوبه کردم که نبوسم...