غزل ۴۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم
رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم
گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم
بازگویم که عیان است چه حاجت به بیانم
هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر
که به دیدار تو شغل است و فراغ از دو جهانم
گر چنان است که روی من مسکین گدا را
به در غیر ببینی ز در خویش برانم
من در اندیشه آنم که روان بر تو فشانم
نه در اندیشه که خود را ز کمندت برهانم
گر تو شیرین زمانی نظری نیز به من کن
که به دیوانگی از عشق تو فرهاد زمانم
نه مرا طاقت غربت نه تو را خاطر قربت
دل نهادم به صبوری که جز این چاره ندانم
من همان روز بگفتم که طریق تو گرفتم
که به جانان نرسم تا نرسد کار به جانم
درم از دیده چکان است به یاد لب لعلت
نگهی باز به من کن که بسی در بچکانم
سخن از نیمه بریدم که نگه کردم و دیدم
که به پایان رسدم عمر و به پایان نرسانم

اجراهای این اثر

خواننده

آلبوم

قطعه

محمد نوری

جاودانه با عشق

سخن عشق

دانلود قانونی آلبوم

برگ سبز

شمارهٔ ۱۶۲

(بیات اصفهان) (۱۰:۳۵ – ۲۰:۴۵) نوازندگان: رضا ورزنده (‎سنتور) خواننده آواز: عبدالوهاب شهیدی سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: سخن عشق تو به آنکه برآید به زبانم

دانلود قانونی آلبوم

محمدرضا شجریان

اجراهای خصوصی

مرغ سخندان – اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و حبیب‌الله بدیعی به تاریخ ۸ شهریور ۶۵

دانلود قانونی آلبوم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *