برچسب: ای-عاشقان

غزل شمارهٔ ۲۲۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله 0

غزل شمارهٔ ۲۲۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسله

ای عاشقان ای عاشقان دیوانه‌ام کو سلسلهای سلسله جنبان جان عالم ز تو پرغلغلهزنجیر دیگر ساختی در گردنم انداختیوز آسمان درتاختی تا رهزنی بر قافلهبرخیز ای جان از جهان برپر ز خاک خاکدانکز بهر ما بر آسمان گردان شده‌ست این مشعلهآن را که باشد...

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان 0

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان

عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقانوز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقاننوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسیدبرگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقاناز لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جانبرفزوده‌ست از مکان و لامکان...

غزل شمارهٔ ۱۷۸۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون 0

غزل شمارهٔ ۱۷۸۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنون

تا کی گریزی از اجل در ارغوان و ارغنوننک کش کشانت می برند انا الیه راجعونتا کی زنی بر خانه‌ها تو قفل با دندانه‌هاتا چند چینی دانه‌ها دام اجل کردت زبونشد اسب و زین نقره گین بر مرکب چوبین نشینزین بر جنازه نه ببین...

غزل شمارهٔ ۱۳۷۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنم

ای عاشقان ای عاشقان من خاک را گوهر کنموی مطربان ای مطربان دف شما پرزر کنمای تشنگان ای تشنگان امروز سقایی کنموین خاکدان خشک را جنت کنم کوثر کنمای بی‌کسان ای بی‌کسان جاء الفرج جاء الفرجهر خسته غمدیده را سلطان کنم سنجر کنمای کیمیا...

غزل شمارهٔ ۱۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما 0

غزل شمارهٔ ۱۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شما

ای عاشقان ای عاشقان امروز ماییم و شماافتاده در غرقابه‌ای تا خود که داند آشناگر سیل عالم پر شود هر موج چون اشتر شودمرغان آبی را چه غم تا غم خورد مرغ هواما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموختهزان سان که...

غزل شمارهٔ ۲۰۰ – حافظ – غزلیات – دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۰ – حافظ – غزلیات – دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنندپنهان خورید باده که تعزیر می‌کنندناموس عشق و رونق عشاق می‌برندعیب جوان و سرزنش پیر می‌کنندجز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوزباطل در این خیال که اکسیر می‌کنندگویند رمز عشق مگویید و مشنویدمشکل حکایتیست که تقریر...