برچسب: بداهه-خوانی-و-بداهه-نوازی

غزل ۳۸۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم 0

غزل ۳۸۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرم

نرفت تا تو برفتی خیالت از نظرمبرفت در همه عالم به بی دلی خبرمنه بخت و دولت آنم که با تو بنشینمنه صبر و طاقت آنم که از تو درگذرممن از تو روی نخواهم به دیگری آوردکه زشت باشد هر روز قبله دگرمبلای عشق...

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 0

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمالا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادمرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینمجهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریادکه کرد افسون و نیرنگش ملول...

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنمبا...

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم

نماز شام غریبان چو گریه آغازمبه مویه‌های غریبانه قصه پردازمبه یاد یار و دیار آن چنان بگریم زارکه از جهان ره و رسم سفر براندازممن از دیار حبیبم نه از بلاد غریبمهیمنا به رفیقان خود رسان بازمخدای را مددی ای رفیق ره تا منبه...

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است 0

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداکآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استای پادشاه حسن خدا را بسوختیمآخر سؤال کن که گدا را چه حاجت...