برچسب: ترنج

غزل شمارهٔ ۹۲۱ – خواجوی کرمانی – غزلیات – گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی 0

غزل شمارهٔ ۹۲۱ – خواجوی کرمانی – غزلیات – گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی

گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائیگفتم منم غریبی از شهر آشنائیگفتا سر چه داری کز سر خبر نداریگفتم بر آستانت دارم سر گدائیگفتا کدام مرغی کز این مقام خوانیگفتم که خوش نوائی از باغ بینوائیگفتا ز قید هستی رو مست شو که رستیگفتم بمی...

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن 0

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و...

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخی نکند شیرین ذقنم 0

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخی نکند شیرین ذقنم

تلخی نکند شیرین ذقنمخالی نکند از می دهنمعریان کندم هر صبحدمیگوید که بیا من جامه کنمدر خانه جهد مهلت ندهداو بس نکند پس من چه کنماز ساغر او گیج است سرماز دیدن او جان است تنمتنگ است بر او هر هفت فلکچون می رود...

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را 0

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکاراکشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینم دیدار آشنا راده روزه مهر گردون افسانه است و افسوننیکی به جای یاران فرصت شمار یارادر حلقه گل و مل خوش خواند دوش...