برچسب: دریغ

غزل ۵۲۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 0

غزل ۵۲۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی در ماجرا...

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمیچشم آسایش که دارد از سپهر تیزروساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمیزیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفتصعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمیسوختم در چاه صبر...

غزل شمارهٔ ۳۳۹ – حافظ – غزلیات – خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۹ – حافظ – غزلیات – خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم

خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشمدل از پی نظر آید به سوی روزن چشمسزای تکیه گهت منظری نمی‌بینممنم ز عالم و این گوشه معین چشمبیا که لعل و گهر در نثار مقدم توز گنج خانه دل می‌کشم به روزن چشمسحر سرشک روانم...

غزل شمارهٔ ۱۶۸ – حافظ – غزلیات – گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۸ – حافظ – غزلیات – گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشدبسوختیم در این آرزوی خام و نشدبه لابه گفت شبی میر مجلس تو شومشدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشدپیام داد که خواهم نشست با رندانبشد به رندی و دردی کشیم نام و نشدرواست در...