برچسب: دف-و-نی

غزل شمارهٔ ۲۷۷۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی 0

غزل شمارهٔ ۲۷۷۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودی

مرغ دل پران مبا جز در هوای بیخودیشمع جان تابان مبا جز در سرای بیخودیآفتاب لطف حق بر عاشقان تابنده بادتا بیفتد بر همه سایه همای بیخودیگر هزاران دولت و نعمت ببیند عاشقیناید اندر چشم او الا بلای بیخودیبنگر اندر من که خود را...

غزل شمارهٔ ۲۲۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – طرب اندر طرب است او که در عقل شکست او 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – طرب اندر طرب است او که در عقل شکست او

طرب اندر طرب است او که در عقل شکست اوتو ببین قدرت حق را چو درآمد خوش و مست اوهمه امروز چنانیم که سر از پای ندانیمهمه تا حلق درآییم و در این حلقه نشست اوچو چنین باشد محرم کی خورد غم کی خورد...

غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو 0

غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان توکه هر بندی که بربندی بدرانم به جان تومن آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندمزبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تونخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز مننخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان توچو تو...

غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من 0

غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من

دزدیده چون جان می روی اندر میان جان منسرو خرامان منی ای رونق بستان منچون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرووز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان منهفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرمچون دلبرانه بنگری در جان سرگردان...

غزل شمارهٔ ۱۵۸۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌ام 0

غزل شمارهٔ ۱۵۸۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌ام

هر که گوید کان چراغ دیده‌ها را دیده‌امپیش من نه دیده‌اش را کامتحان دیده‌امچشم بد دور از خیالش دوشمان بس لطف کردمن پس گوش از خجالت تا سحر خاریده‌امگر چه او عیار و مکار است گرد خویشتناز میان رخت او من نقدها دزدیده‌امپای از...

غزل شمارهٔ ۱۵۰۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همیشه من چنین مجنون نبودم 0

غزل شمارهٔ ۱۵۰۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همیشه من چنین مجنون نبودم

همیشه من چنین مجنون نبودمز عقل و عافیت بیرون نبودمچو تو عاقل بدم من نیز روزیچنین دیوانه و مفتون نبودممثال دلبران صیاد بودممثال دل میان خون نبودمدر این بودم که این چون است و آن چونچنین حیران آن بی‌چون نبودمتو باری عاقلی بنشین بیندیشکز...

غزل شمارهٔ ۴۱۷ – حافظ – غزلیات – عیشم مدام است از لعل دلخواه 0

غزل شمارهٔ ۴۱۷ – حافظ – غزلیات – عیشم مدام است از لعل دلخواه

عیشم مدام است از لعل دلخواهکارم به کام است الحمدللهای بخت سرکش تنگش به بر کشگه جام زر کش گه لعل دلخواهما را به رندی افسانه کردندپیران جاهل شیخان گمراهاز دست زاهد کردیم توبهو از فعل عابد استغفراللهجانا چه گویم شرح فراقتچشمی و صد...