برچسب: سعدی-خوانی-(وشتن)

غزل ۵۵۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سرو بستانی تو یا مه یا پری 0

غزل ۵۵۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سرو بستانی تو یا مه یا پری

سرو بستانی تو یا مه یا پرییا ملک یا دفتر صورتگریرفتنی داری و سحری می‌کنیکاندر آن عاجز بماند سامریهر که یک بارش گذشتی در نظردر دلش صد بار دیگر بگذریمی‌روی و اندر پیت دل می‌رودباز می‌آیی و جان می‌پروریگر تو شاهد با میان آیی...

غزل ۵۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی 0

غزل ۵۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابی

ای حسن خط از دفتر اخلاق تو بابیشیرینی از اوصاف تو حرفی ز کتابیاز بوی تو در تاب شود آهوی مشکینگر باز کنند از شکن زلف تو تابیبر دیده صاحب نظران خواب ببستیترسی که ببینند خیال تو به خوابیاز خنده شیرین نمکدان دهانتخون می‌رود...

غزل ۳۹۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم 0

غزل ۳۹۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم

من اگر نظر حرام است بسی گناه دارمچه کنم نمی‌توانم که نظر نگاه دارمستم از کسیست بر من که ضرورت است بردننه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارمنه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستننه مقام ایستادن نه گریزگاه دارمنه اگر همی‌نشینم نظری کند...

غزل ۳۷۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم 0

غزل ۳۷۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودمتا برفتی ز برم صورت بی‌جان بودمنه فراموشیم از ذکر تو خاموش نشاندکه در اندیشه اوصاف تو حیران بودمبی تو در دامن گلزار نخفتم یک شبکه نه در بادیه خار مغیلان بودمزنده می‌کرد مرا دم به دم...

غزل ۱۲۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست 0

غزل ۱۲۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – خبرت هست که بی روی تو آرامم نیست

خبرت هست که بی روی تو آرامم نیستطاقت بار فراق این همه ایامم نیستخالی از ذکر تو عضوی چه حکایت باشدسر مویی به غلط در همه اندامم نیستمیل آن دانه خالم نظری بیش نبودچون بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیستشب بر آنم که...