برچسب: سنتور-و-آواز

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من 0

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای منغمگسار و همنشین و مونس شب‌های منای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌هاای فکنده آتشی در جمله اجزای مندر صدای کوه افتد بانگ من چون بشنویجفت گردد بانگ که با نعره و هیهای منای ز...

غزل ۳۹۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم 0

غزل ۳۹۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرم

به خدا اگر بمیرم که دل از تو برنگیرمبرو ای طبیبم از سر که دوا نمی‌پذیرمهمه عمر با حریفان بنشستمی و خوبانتو بخاستی و نقشت بنشست در ضمیرممده ای حکیم پندم که به کار در نبندمکه ز خویشتن گزیر است و ز دوست ناگزیرمبرو...

غزل شمارهٔ ۴۸۳ – حافظ – غزلیات – سحرگه ره روی در سرزمینی 0

غزل شمارهٔ ۴۸۳ – حافظ – غزلیات – سحرگه ره روی در سرزمینی

سحرگه ره روی در سرزمینیهمی‌گفت این معما با قرینیکه ای صوفی شراب آن گه شود صافکه در شیشه برآرد (بماند) اربعینیخدا زان خرقه بیزار است صد بارکه صد بت باشدش در آستینیمروت گر چه نامی بی‌نشان استنیازی عرضه کن بر نازنینیثوابت باشد ای دارای...

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رودچو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رودشب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب رودطریق عشق پرآشوب و فتنه است...