برچسب: شبت-خوش-باد-من-رفتم

غزل شمارهٔ ۱۶۴ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم 0

غزل شمارهٔ ۱۶۴ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتم

کجایی؟ ای ز جان خوشتر، شبت خوش باد، من رفتمبیا در من خوشی بنگر، شبت خوش باد من رفتمنگارا، بر سر کویت دلم را هیچ اگر بینیز من دلخسته یاد آور، شبت خوش باد من رفتمز من چون مهر بگسستی، خوشی در خانه بنشستیمرا...

غزل شمارهٔ ۲۲۷۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده 0

غزل شمارهٔ ۲۲۷۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمده

این کیست این این کیست این شیرین و زیبا آمدهسرمست و نعلین در بغل در خانه ما آمدهخانه در او حیران شده اندیشه سرگردان شدهصد عقل و جان اندر پیش بی‌دست و بی‌پا آمدهآمد به مکر آن لعل لب کفچه به کف آتش طلبتا...

غزل شمارهٔ ۱۴۳۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۳۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانم

تو خورشیدی و یا زهره و یا ماهی نمی‌دانموزین سرگشته مجنون چه می خواهی نمی‌دانمدر این درگاه بی‌چونی همه لطف است و موزونیچه صحرایی چه خضرایی چه درگاهی نمی‌دانمبه خرمنگاه گردونی که راه کهکشان داردچو ترکان گرد تو اختر چه خرگاهی نمی‌دانمز رویت جان...

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم

تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسمنیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسمخوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌امخانه بسوزم بروم تا به بیابان برسمخاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شومآب شوم سجده کنان تا به گلستان برسمچونک فتادم ز...

غزل شمارهٔ ۱۳۹۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم 0

غزل شمارهٔ ۱۳۹۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم

مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدمدولت عشق آمد و من دولت پاینده شدمدیده سیر است مرا جان دلیر است مرازهره شیر است مرا زهره تابنده شدمگفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ایرفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدمگفت که سرمست نه‌ای رو...

غزل ۹۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سرمست درآمد از درم دوست 0

غزل ۹۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سرمست درآمد از درم دوست

سرمست درآمد از درم دوستلب خنده زنان چو غنچه در پوستچون دیدمش آن رخ نگاریندر خود به غلط شدم که این اوسترضوان در خلد باز کردندکز عطر مشام روح خوش بوستپیش قدمش به سر دویدمدر پای فتادمش که ای دوستیک باره به ترک ما...

غزل ۴۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دیر آمدی ای نگار سرمست 0

غزل ۴۱ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دیر آمدی ای نگار سرمست

دیر آمدی ای نگار سرمستزودت ندهیم دامن از دستبر آتش عشقت آب تدبیرچندان که زدیم بازننشستاز روی تو سر نمی‌توان تافتوز روی تو در نمی‌توان بستاز پیش تو راه رفتنم نیستچون ماهی اوفتاده در شستسودای لب شکردهانانبس توبه صالحان که بشکستای سرو بلند بوستانیدر...