برچسب: لیلی-نامه

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من

تا تو حریف من شدی ای مه دلستان منهمچو چراغ می جهد نور دل از دهان منذره به ذره چون گهر از تف آفتاب تودل شده‌ست سر به سر آب و گل گران منپیشتر آ دمی بنه آن بر و سینه بر برمگر چه...

غزل شمارهٔ ۱۴۴۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من دلق گرو کردم عریان خراباتم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۴۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من دلق گرو کردم عریان خراباتم

من دلق گرو کردم عریان خراباتمخوردم همه رخت خود مهمان خراباتمای مطرب زیبارو دستی بزن و برگوتو آن مناجاتی من آن خراباتمخواهی که مرا بینی ای بسته نقش تنجان را نتوان دیدن من جان خراباتمنی مرد شکم خوارم نی درد شکم دارمزین مایده بیزارم...

غزل شمارهٔ ۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا 0

غزل شمارهٔ ۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنا

با تو حیات و زندگی بی‌تو فنا و مردنازانک تو آفتابی و بی‌تو بود فسردناخلق بر این بساط‌ها بر کف تو چو مهره‌ایهم ز تو ماه گشتنا هم ز تو مهره بردناگفت دمم چه می‌دهی دم به تو من سپرده‌اممن ز تو بی‌خبر نیم...

غزل ۵۲۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – همه عمر برندارم سر از این خمار مستی 0

غزل ۵۲۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

همه عمر برندارم سر از این خمار مستیکه هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیتو نه مثل آفتابی که حضور و غیبت افتددگران روند و آیند و تو همچنان که هستیچه حکایت از فراقت که نداشتم ولیکنتو چو روی باز کردی در ماجرا...