برچسب: محسن-نامجو

غزل شمارهٔ ۹۲۱ – خواجوی کرمانی – غزلیات – گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی 0

غزل شمارهٔ ۹۲۱ – خواجوی کرمانی – غزلیات – گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائی

گفتا تو از کجائی کاشفته می‌نمائیگفتم منم غریبی از شهر آشنائیگفتا سر چه داری کز سر خبر نداریگفتم بر آستانت دارم سر گدائیگفتا کدام مرغی کز این مقام خوانیگفتم که خوش نوائی از باغ بینوائیگفتا ز قید هستی رو مست شو که رستیگفتم بمی...

غزل شمارهٔ ۲۳۰۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من بیخود و تو بیخود 0

غزل شمارهٔ ۲۳۰۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من بیخود و تو بیخود

من بیخود و تو بیخود (من مست و تو دیوانه) ما را کی برد خانهمن چند تو را (صد بار تو را) گفتم کم خور دو سه پیمانهدر شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینمهر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانهجانا به خرابات آ...

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن 0

غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کنترک من خراب شب گرد مبتلا کنماییم و موج سودا شب تا به روز تنهاخواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کناز من گریز تا تو هم در بلا نیفتیبگزین ره سلامت ترک ره بلا کنماییم و...

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخی نکند شیرین ذقنم 0

غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخی نکند شیرین ذقنم

تلخی نکند شیرین ذقنمخالی نکند از می دهنمعریان کندم هر صبحدمیگوید که بیا من جامه کنمدر خانه جهد مهلت ندهداو بس نکند پس من چه کنماز ساغر او گیج است سرماز دیدن او جان است تنمتنگ است بر او هر هفت فلکچون می رود...

غزل شمارهٔ ۷۵۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد 0

غزل شمارهٔ ۷۵۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد

دل من رای تو دارد سر سودای تو داردرخ فرسوده زردم غم صفرای تو داردسر من مست جمالت دل من دام خیالتگهر دیده نثار کف دریای تو داردز تو هر هدیه که بردم به خیال تو سپردمکه خیال شکرینت فر و سیمای تو داردغلطم...

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکندنیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندعتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندهر آن که خدمت جام جهان نما بکندطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیکچو درد در...

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را 0

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکاراکشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینم دیدار آشنا راده روزه مهر گردون افسانه است و افسوننیکی به جای یاران فرصت شمار یارادر حلقه گل و مل خوش خواند دوش...