برچسب: مقدمه-دشتی،-آوازهای-ریتمیک-«بی-دل-و-بی-زبان»-و-«صنما»

غزل شمارهٔ ۱۴۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدم

تا که اسیر و عاشق آن صنم چو جان شدمدیو نیم پری نیم از همه چون نهان شدمبرف بدم گداختم تا که مرا زمین بخوردتا همه دود دل شدم تا سوی آسمان شدمنیستم از روان‌ها بر حذرم ز جان‌هاجان نکند حذر ز جان چیست...

غزل شمارهٔ ۷۶۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد 0

غزل شمارهٔ ۷۶۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد

صنما جفا رها کن کرم این روا نداردبنگر به سوی دردی که ز کس دوا نداردز فلک فتاد طشتم به محیط غرقه گشتمبه درون بحر جز تو دلم آشنا نداردز صبا همی‌رسیدم خبری که می‌پزیدمز غمت کنون دل من خبر از صبا نداردبه رخان...