برچسب: می-صوفی-افکن-کجا-می-فروشند

غزل شمارهٔ ۳۰۴۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی 0

غزل شمارهٔ ۳۰۴۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونی

ز حد چون بگذشتی بیا بگوی که چونیز عشق جیب دریدی در ابتدای جنونیشکست کشتی صبرم هزار بار ز موجتسری برآر ز موجی که موج قلزم خونیکه خون بهینه شرابست جگر بهینه کبابستهمین دوم تو فزون کن که از فزونه فزونیچو از الست تو...

غزل شمارهٔ ۲۴۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آه چه دیوانه شدم در طلب سلسله‌ای 0

غزل شمارهٔ ۲۴۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آه چه دیوانه شدم در طلب سلسله‌ای

آه چه دیوانه شدم در طلب سلسله‌ایدر خم گردون فکنم هر نفسی غلغله‌ایزیر قدم می‌سپرم هر سحری بادیه‌ایخون جگر می‌سپرم در طلب قافله‌ایآه از آن کس که زند بر دل من داغ عجببر کف پای دل من از ره او آبله‌ایهم به فلک درفکند...

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی 0

غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو نه چنانی که منم من نه چنانم که تویی

تو نه چنانی که منم من نه چنانم که توییتو نه بر آنی که منم من نه بر آنم که توییمن همه در حکم توام تو همه در خون منیگر مه و خورشید شوم من کم از آنم که توییبا همه ای رشک پری...

غزل شمارهٔ ۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را 0

غزل شمارهٔ ۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان را

تو مرا جان و جهانی چه کنم جان و جهان راتو مرا گنج روانی چه کنم سود و زیان رانفسی یار شرابم نفسی یار کبابمچو در این دور خرابم چه کنم دور زمان راز همه خلق رمیدم ز همه بازرهیدمنه نهانم نه بدیدم چه...