برچسب: ۱۸۶-تصنیف-قدیمی-۴

غزل ۴۵۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن 0

غزل ۴۵۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختن

ما نتوانیم و عشق پنجه درانداختنقوت او می‌کند بر سر ما تاختنگر دهیم ره به خویش یا نگذاری به پیشهر دو به دستت در است کشتن و بنواختنگر تو به شمشیر و تیر حمله بیاری رواستچاره ما هیچ نیست جز سپر انداختنکشتی در آب...

غزل ۳۴۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال 0

غزل ۳۴۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال

جزای آن که نگفتیم شکر روز وصالشب فراق نخفتیم لاجرم ز خیالبدار یک نفس ای قائد این زمام جمالکه دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جمالدگر به گوش فراموش عهد سنگین دلپیام ما که رساند مگر نسیم شمالبه تیغ هندی دشمن قتال می‌نکندچنان که...

غزل ۴۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست 0

غزل ۴۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاست

سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاستهر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراستگر بزنندم به تیغ در نظرش بی‌دریغدیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاستگر برود جان ما در طلب وصل دوستحیف نباشد که دوست دوست‌تر از جان ماستدعوی عشاق را...

غزل ۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را 0

غزل ۱۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را

چه کند بنده که گردن ننهد فرمان راچه کند گوی که عاجز نشود چوگان راسروبالای کمان ابرو اگر تیر زندعاشق آنست که بر دیده نهد پیکان رادست من گیر که بیچارگی از حد بگذشتسر من دار که در پای تو ریزم جان راکاشکی پرده...

غزل شمارهٔ ۴۳۱ – حافظ – غزلیات – لبش می‌بوسم و در می‌کشم می 0

غزل شمارهٔ ۴۳۱ – حافظ – غزلیات – لبش می‌بوسم و در می‌کشم می

لبش می‌بوسم و در می‌کشم میبه آب زندگانی برده‌ام پینه رازش می‌توانم گفت با کسنه کس را می‌توانم دید با ویلبش می‌بوسد و خون می‌خورد جامرخش می‌بیند و گل می‌کند خویبده جام می و از جم مکن یادکه می‌داند که جم کی بود و...

غزل شمارهٔ ۴۱۸ – حافظ – غزلیات – گر تیغ بارد در کوی آن ماه 0

غزل شمارهٔ ۴۱۸ – حافظ – غزلیات – گر تیغ بارد در کوی آن ماه

گر تیغ بارد در کوی آن ماهگردن نهادیم الحکم للهآیین تقوا ما نیز دانیملیکن چه چاره با بخت گمراهما شیخ و واعظ کمتر شناسیمیا جام باده یا قصه کوتاهمن رند و عاشق در موسم گلآن گاه توبه استغفراللهمهر تو عکسی بر ما نیفکندآیینه رویا...

غزل شمارهٔ ۲۸۴ – حافظ – غزلیات – هاتفی از گوشه میخانه دوش 0

غزل شمارهٔ ۲۸۴ – حافظ – غزلیات – هاتفی از گوشه میخانه دوش

هاتفی از گوشه میخانه دوشگفت ببخشند گنه می بنوشلطف الهی بکند کار خویشمژده رحمت برساند سروشاین خرد خام به میخانه برتا می لعل آوردش خون به جوشگر چه وصالش نه به کوشش دهندهر قدر ای دل که توانی بکوشلطف خدا بیشتر از جرم ماستنکته...