نویسنده: admin

غزل شمارهٔ ۶۵ – حافظ – غزلیات – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست 0

غزل شمارهٔ ۶۵ – حافظ – غزلیات – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیستساقی کجاست گو سبب انتظار چیستهر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمارکس را وقوف نیست که انجام کار چیستپیوند عمر بسته به موییست هوش دارغمخوار خویش باش غم روزگار چیستمعنی آب زندگی و روضه...

غزل شمارهٔ ۵۶ – حافظ – غزلیات – دل سراپرده محبت اوست 0

غزل شمارهٔ ۵۶ – حافظ – غزلیات – دل سراپرده محبت اوست

دل سراپرده محبت اوستدیده آیینه دار طلعت اوستمن که سر درنیاورم به دو کونگردنم زیر بار منت اوستتو و طوبی و ما و قامت یارفکر هر کس به قدر همت اوستگر من آلوده دامنم چه عجبهمه عالم گواه عصمت اوستمن که باشم در آن...

غزل شمارهٔ ۵۵ – حافظ – غزلیات – خم زلف تو دام کفر و دین است 0

غزل شمارهٔ ۵۵ – حافظ – غزلیات – خم زلف تو دام کفر و دین است

خم زلف تو دام کفر و دین استز کارستان او یک شمه این استجمالت معجز حسن است لیکنحدیث غمزه‌ات سحر مبین استز چشم شوخ تو جان کی توان بردکه دایم با کمان اندر کمین استبر آن چشم سیه صد آفرین بادکه در عاشق کشی...

غزل شمارهٔ ۵۴ – حافظ – غزلیات – ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است 0

غزل شمارهٔ ۵۴ – حافظ – غزلیات – ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون استببین که در طلبت حال مردمان چون استبه یاد لعل تو و چشم مست میگونتز جام غم می لعلی که می‌خورم خون استز مشرق سر کو آفتاب طلعت تواگر طلوع کند طالعم همایون استحکایت لب شیرین کلام...

غزل شمارهٔ ۴۶ – حافظ – غزلیات – گل در بر و می در کف و معشوق به کام است 0

غزل شمارهٔ ۴۶ – حافظ – غزلیات – گل در بر و می در کف و معشوق به کام است

گل در بر و می در کف و معشوق به کام استسلطان جهانم به چنین روز غلام استگو شمع میارید در این جمع که امشبدر مجلس ما ماه رخ دوست تمام استدر مذهب ما باده حلال است ولیکنبی روی تو ای سرو گل اندام...

غزل شمارهٔ ۴۱ – حافظ – غزلیات – اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است 0

غزل شمارهٔ ۴۱ – حافظ – غزلیات – اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز است

اگر چه باده فرح بخش و باد گل‌بیز استبه بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز استصراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتدبه عقل نوش که ایام فتنه انگیز استدر آستین مرقع پیاله پنهان کنکه همچو چشم صراحی زمانه خون‌ریز استبه آب دیده...

غزل شمارهٔ ۴۰ – حافظ – غزلیات – المنة لله که در میکده باز است 0

غزل شمارهٔ ۴۰ – حافظ – غزلیات – المنة لله که در میکده باز است

المنة لله که در میکده باز استزان رو که مرا بر در او روی نیاز استخم‌ها همه در جوش و خروشند ز مستیوان می که در آن جاست حقیقت نه مجاز استاز وی همه مستی و غرور است و تکبروز ما همه بیچارگی و...

غزل شمارهٔ ۳۸ – حافظ – غزلیات – بی مهر رخت روز مرا نور نماندست 0

غزل شمارهٔ ۳۸ – حافظ – غزلیات – بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

بی مهر رخت روز مرا نور نماندستوز عمر مرا جز شب دیجور نماندستهنگام وداع تو ز بس گریه که کردمدور از رخ تو چشم مرا نور نماندستمی‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفتهیهات از این گوشه که معمور نماندستوصل تو اجل را ز...

غزل شمارهٔ ۳۷ – حافظ – غزلیات – بیا که قصر امل سخت سست بنیادست 0

غزل شمارهٔ ۳۷ – حافظ – غزلیات – بیا که قصر امل سخت سست بنیادست

بیا که قصر امل سخت سست بنیادستبیار باده که بنیاد عمر بر بادستغلام همت آنم که زیر چرخ کبودز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادستچه گویمت که به میخانه دوش مست و خرابسروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادستکه ای بلندنظر شاهباز سدره نشیننشیمن تو...

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است 0

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداکآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استای پادشاه حسن خدا را بسوختیمآخر سؤال کن که گدا را چه حاجت...

غزل شمارهٔ ۳۰ – حافظ – غزلیات – زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست 0

غزل شمارهٔ ۳۰ – حافظ – غزلیات – زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببستراه هزار چاره گر از چار سو ببستتا عاشقان به بوی نسیمش دهند جانبگشود نافه‌ای و در آرزو ببستشیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نوابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببستساقی به چند...

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است 0

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

ما را ز خیال تو چه پروای شراب استخم گو سر خود گیر که خمخانه خراب استگر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب استافسوس که شد دلبر و در دیده گریانتحریر خیال خط او نقش بر آب...

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست 0

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مستدر نعل سمند او شکل مه نو پیداوز قد بلند او بالای صنوبر پستآخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیستوز بهر چه گویم نیست با وی...

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست 0

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد به آواز حزینگفت ای عاشق دیرینه من خوابت هستعاشقی...

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست 0

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مستصلای سرخوشی ای صوفیان باده پرستاساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکستبیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مستاز این رباط دودر چون...

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست 0

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاستسخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاستسرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آیدتبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماستدر اندرون من خسته دل ندانم کیستکه من خموشم و او در فغان و در غوغاستدلم...

غزل شمارهٔ ۲۱ – حافظ – غزلیات – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست 0

غزل شمارهٔ ۲۱ – حافظ – غزلیات – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستگفت با ما منشین کز تو سلامت برخاستکه شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشستکه نه در آخر صحبت به ندامت برخاستشمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زدپیش عشاق تو شب‌ها به غرامت...

غزل شمارهٔ ۱۹ – حافظ – غزلیات – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست 0

غزل شمارهٔ ۱۹ – حافظ – غزلیات – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تار است و ره وادی ایمن در پیشآتش طور کجا موعد دیدار کجاستهر که آمد به جهان نقش خرابی دارددر خرابات بگویید که هشیار کجاستآن کس است اهل بشارت که اشارت داندنکته‌ها...

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت 0

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه که کاشانه بسوختتنم از واسطه دوری دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمعدوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوختآشنایی نه...

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت 0

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداختبه قصد جان من زار ناتوان انداختنبود نقش دو عالم که رنگ الفت بودزمانه طرح محبت نه این زمان انداختبه یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداختشراب خورده و خوی...