غزل شمارهٔ ۳۵۹ – حافظ – غزلیات – خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
خرم آن روز کز این منزل ویران برومراحت جان طلبم و از پی جانان برومگر چه دانم که به جایی نبرد راه غریبمن به بوی سر آن زلف پریشان برومدلم از وحشت زندان سکندر بگرفترخت بربندم و تا ملک سلیمان برومچون صبا با تن...

 
  				  				  				  			 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											 
																											