برچسب: علیرضا-افتخاری

غزل شمارهٔ ۳۸۴ – حافظ – غزلیات – می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان 0

غزل شمارهٔ ۳۸۴ – حافظ – غزلیات – می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

می‌سوزم از فراقت روی از جفا بگردانهجران بلای ما شد یا رب بلا بگردانمه جلوه می‌نماید بر سبز خنگ گردونتا او به سر درآید بر رخش پا بگردانمر غول را برافشان یعنی به رغم سنبلگرد چمن بخوری همچون صبا بگردانیغمای عقل و دین را...

غزل شمارهٔ ۳۷۹ – حافظ – غزلیات – سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم 0

غزل شمارهٔ ۳۷۹ – حافظ – غزلیات – سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویم

سرم خوش است و به بانگ بلند می‌گویمکه من نسیم حیات از پیاله می‌جویمعبوس زهد به وجه خمار ننشیندمرید خرقه دردی کشان خوش خویمشدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوستکشید در خم چوگان خویش چون گویمگرم نه پیر مغان در به روی بگشایدکدام در...

غزل شمارهٔ ۳۷۴ – حافظ – غزلیات – بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم 0

غزل شمارهٔ ۳۷۴ – حافظ – غزلیات – بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیمفلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیماگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزدمن و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیمشراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیمنسیم عطرگردان را شِکَر در مجمر اندازیمچو در...

غزل شمارهٔ ۳۶۴ – حافظ – غزلیات – ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم 0

غزل شمارهٔ ۳۶۴ – حافظ – غزلیات – ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایم

ما بی غمان مست دل از دست داده‌ایمهمراز عشق و همنفس جام باده‌ایمبر ما بسی کمان ملامت کشیده‌اندتا کار خود ز ابروی جانان گشاده‌ایمای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ایما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایمپیر مغان ز توبه ما گر ملول شدگو باده...

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآیدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آیدگفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از راه دیگر آیدگفتم که بوی زلفت...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانندپری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانندبه فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندندز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانندبه عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزندنهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانندسرشک گوشه گیران را چو...

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانندمن چنینم که نمودم دگر ایشان دانندعاقلان نقطه پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانندجلوه گاه رخ او دیده من تنها نیستماه و خورشید همین آینه می‌گردانندعهد ما با لب شیرین دهنان بست خداما همه بنده و این...

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزدبه می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزدبه کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرندزهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزدرقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که...

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کردشب تنهاییم در قصد جان بودخیالش لطف‌های بی‌کران کردچرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کردکه را گویم که با این درد جان سوزطبیبم...

غزل شمارهٔ ۹۴ – حافظ – غزلیات – زان یار دلنوازم شکریست با شکایت 0

غزل شمارهٔ ۹۴ – حافظ – غزلیات – زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایتبی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایترندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایتدر زلف چون کمندش ای...

غزل شمارهٔ ۶۵ – حافظ – غزلیات – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست 0

غزل شمارهٔ ۶۵ – حافظ – غزلیات – خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیست

خوشتر ز عیش و صحبت و باغ و بهار چیستساقی کجاست گو سبب انتظار چیستهر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمارکس را وقوف نیست که انجام کار چیستپیوند عمر بسته به موییست هوش دارغمخوار خویش باش غم روزگار چیستمعنی آب زندگی و روضه...

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست 0

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مستصلای سرخوشی ای صوفیان باده پرستاساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکستبیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مستاز این رباط دودر چون...