برچسب: غزلیات

غزل شمارهٔ ۲۳۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمیدوظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبیدصفیر مرغ برآمد بط شراب کجاستفغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشیدز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابدهر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزیدمکن ز غصه شکایت که در طریق...

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آیدفغان که بخت من از خواب در نمی‌آیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمی‌آیدقد بلند تو را تا به بر نمی‌گیرمدرخت کام و مرادم به بر نمی‌آیدمگر به روی دلارای یار...

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید

دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدبگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن برآیدبنمای رخ که خلقی واله شوند و حیرانبگشای لب که فریاد از مرد و زن...

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآیدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آیدگفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از راه دیگر آیدگفتم که بوی زلفت...

غزل شمارهٔ ۲۲۹ – حافظ – غزلیات – بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد 0

غزل شمارهٔ ۲۲۹ – حافظ – غزلیات – بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهددولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهداز بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهماینم همی‌ستاند و آنم نمی‌دهدمردم در این فراق و در آن پرده راه نیستیا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهدزلفش کشید باد صبا چرخ سفله بینکان جا مجال...

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رودچو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رودشب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب رودطریق عشق پرآشوب و فتنه است...

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود

مسلمانان مرا وقتی دلی بودکه با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غمبه تدبیرش امید ساحلی بوددلی همدرد و یاری مصلحت بینکه استظهار هر اهل دلی بودز من ضایع شد اندر کوی جانانچه دامنگیر یا رب منزلی بودهنر بی‌عیب حرمان نیست...

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشتباز مشتاق کمانخانه ابروی تو بودهم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌دادور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بودعالم...

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبودور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبودمن دیوانه چو زلف تو رها می‌کردمهیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبودیا رب این آینه حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تأثیر نبودسر ز حسرت به...

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایندگره از کار فروبسته ما بگشاینداگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشایندبه صفای دل رندان صبوحی زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشایندنامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایندگیسوی...

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنندچون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنندمشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرستوبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنندگوییا باور نمی‌دارند روز داوریکاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنندیا رب این نودولتان را با خر...

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند

شاهدان گر دلبری زین سان کنندزاهدان را رخنه در ایمان کنندهر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش دیده نرگسدان کنندای جوان سروقد گویی ببرپیش از آن کز قامتت چوگان کنندعاشقان را بر سر خود حکم نیستهر چه فرمان تو باشد آن کنندپیش چشمم کمتر است...

غزل شمارهٔ ۱۹۶ – حافظ – غزلیات – آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۶ – حافظ – غزلیات – آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کننددردم نهفته به ز طبیبان مدعیباشد که از خزانه غیبم دوا کنندمعشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشدهر کس حکایتی به تصور چرا کنندچون حسن عاقبت نه به رندی و...

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانندپری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانندبه فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندندز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانندبه عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزندنهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانندسرشک گوشه گیران را چو...

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکندنیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندعتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندهر آن که خدمت جام جهان نما بکندطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیکچو درد در...

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند

گر می فروش حاجت رندان روا کندایزد گنه ببخشد و دفع بلا کندساقی به جام عدل بده باده تا گداغیرت نیاورد که جهان پربلا کندحقا کز این غمان برسد مژده امانگر سالکی به عهد امانت وفا کندگر رنج پیش آید و گر راحت ای...

غزل شمارهٔ ۱۸۳ – حافظ – غزلیات – دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۳ – حافظ – غزلیات – دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادندبیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جام تجلی صفاتم دادندچه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قدر که این تازه براتم دادندبعد از این روی من و آینه وصف...

غزل شمارهٔ ۱۸۱ – حافظ – غزلیات – بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱ – حافظ – غزلیات – بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلندکه به بالای چمان از بن و بیخم برکندحاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشاکه به رقص آوردم آتش رویت چو سپندهیچ رویی نشود آینه حجله بختمگر آن روی که مالند در آن سم...

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماندچنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندمن ار چه در نظر یار خاکسار شدمرقیب نیز چنین محترم نخواهد ماندچو پرده دار به شمشیر می‌زند همه راکسی مقیم حریم حرم نخواهد ماندچه جای شکر و شکایت ز نقش نیک...

غزل شمارهٔ ۱۷۷ – حافظ – غزلیات – نه هر که چهره برافروخت دلبری داند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۷ – حافظ – غزلیات – نه هر که چهره برافروخت دلبری داند

نه هر که چهره برافروخت دلبری داندنه هر که آینه سازد سکندری داندنه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشستکلاه داری و آیین سروری داندتو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکنکه دوست خود روش بنده پروری داندغلام همت آن رند عافیت...