برچسب: متن-آهنگ

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...

غزل شمارهٔ ۲۵۵ – حافظ – غزلیات – یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور 0

غزل شمارهٔ ۲۵۵ – حافظ – غزلیات – یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخورکلبه احزان شود روزی گلستان غم مخورای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکنوین سر شوریده باز آید به سامان غم مخورگر بهار عمر باشد باز بر تخت چمنچتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان...

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۹ – حافظ – غزلیات – ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار

ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیارببر اندوه دل و مژده دلدار بیارنکته‌ای روح فزا از دهن دوست بگونامه‌ای خوش خبر از عالم اسرار بیارتا معطر کنم از لطف نسیم تو مشامشمه‌ای از نفحات نفس یار بیاربه وفای تو که خاک ره آن...

غزل شمارهٔ ۲۴۷ – حافظ – غزلیات – صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۷ – حافظ – غزلیات – صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار

صبا ز منزل جانان گذر دریغ مداروز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مداربه شکر آن که شکفتی به کام بخت ای گلنسیم وصل ز مرغ سحر دریغ مدارحریف عشق تو بودم چو ماه نو بودیکنون که ماه تمامی نظر دریغ مدارجهان و هر...

غزل شمارهٔ ۲۴۵ – حافظ – غزلیات – الا ای طوطی گویای اسرار 0

غزل شمارهٔ ۲۴۵ – حافظ – غزلیات – الا ای طوطی گویای اسرار

الا ای طوطی گویای اسرارمبادا خالیت شکر ز منقارسرت سبز و دلت خوش باد جاویدکه خوش نقشی نمودی از خط یارسخن سربسته گفتی با حریفانخدا را زین معما پرده برداربه روی ما زن از ساغر گلابیکه خواب آلوده‌ایم ای بخت بیدارچه ره بود این...

غزل شمارهٔ ۲۴۱ – حافظ – غزلیات – معاشران ز حریف شبانه یاد آرید 0

غزل شمارهٔ ۲۴۱ – حافظ – غزلیات – معاشران ز حریف شبانه یاد آرید

معاشران ز حریف شبانه یاد آریدحقوق بندگی مخلصانه یاد آریدبه وقت سرخوشی از آه و ناله عشاقبه صوت و نغمه چنگ و چغانه یاد آریدچو لطف باده کند جلوه در رخ ساقیز عاشقان به سرود و ترانه یاد آریدچو در میان مراد آورید دست...

غزل شمارهٔ ۲۳۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید

رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمیدوظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبیدصفیر مرغ برآمد بط شراب کجاستفغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشیدز میوه‌های بهشتی چه ذوق دریابدهر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزیدمکن ز غصه شکایت که در طریق...

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آیدفغان که بخت من از خواب در نمی‌آیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمی‌آیدقد بلند تو را تا به بر نمی‌گیرمدرخت کام و مرادم به بر نمی‌آیدمگر به روی دلارای یار...

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۳ – حافظ – غزلیات – دست از طلب ندارم تا کام من برآید

دست از طلب ندارم تا کام من برآیدیا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآیدبگشای تربتم را بعد از وفات و بنگرکز آتش درونم دود از کفن برآیدبنمای رخ که خلقی واله شوند و حیرانبگشای لب که فریاد از مرد و زن...

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآیدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آیدگفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از راه دیگر آیدگفتم که بوی زلفت...

غزل شمارهٔ ۲۲۹ – حافظ – غزلیات – بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد 0

غزل شمارهٔ ۲۲۹ – حافظ – غزلیات – بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهد

بخت از دهان دوست نشانم نمی‌دهددولت خبر ز راز نهانم نمی‌دهداز بهر بوسه‌ای ز لبش جان همی‌دهماینم همی‌ستاند و آنم نمی‌دهدمردم در این فراق و در آن پرده راه نیستیا هست و پرده دار نشانم نمی‌دهدزلفش کشید باد صبا چرخ سفله بینکان جا مجال...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۲۲۵ – حافظ – غزلیات – ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۵ – حافظ – غزلیات – ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود

ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رودوین بحث با ثلاثه غساله می‌رودمی ده که نوعروس چمن حد حسن یافتکار این زمان ز صنعت دلاله می‌رودشکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله می‌رودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل...

غزل شمارهٔ ۲۲۴ – حافظ – غزلیات – خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۴ – حافظ – غزلیات – خوشا دلی که مدام از پی نظر نرود

خوشا دلی که مدام از پی نظر نرودبه هر درش که بخوانند بی‌خبر نرودطمع در آن لب شیرین نکردنم اولیولی چگونه مگس از پی شکر نرودسواد دیده غمدیده‌ام به اشک مشویکه نقش خال توام هرگز از نظر نرودز من چو باد صبا بوی خود...

غزل شمارهٔ ۲۲۳ – حافظ – غزلیات – هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۳ – حافظ – غزلیات – هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن سرو خرامان نروداز دماغ من سرگشته خیال دهنتبه جفای فلک و غصه دوران نروددر ازل بست دلم با سر زلفت پیوندتا ابد سر نکشد وز سر پیمان نرودهر چه جز بار...

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رودچو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رودشب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب رودطریق عشق پرآشوب و فتنه است...

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود

مسلمانان مرا وقتی دلی بودکه با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غمبه تدبیرش امید ساحلی بوددلی همدرد و یاری مصلحت بینکه استظهار هر اهل دلی بودز من ضایع شد اندر کوی جانانچه دامنگیر یا رب منزلی بودهنر بی‌عیب حرمان نیست...

غزل شمارهٔ ۲۱۱ – حافظ – غزلیات – دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۱ – حافظ – غزلیات – دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بودتا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بودرسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبیجامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بودجان عشاق سپند رخ خود می‌دانستو آتش چهره بدین کار برافروخته بودگر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدمکه نهانش نظری با...

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشتباز مشتاق کمانخانه ابروی تو بودهم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌دادور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بودعالم...

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبودور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبودمن دیوانه چو زلف تو رها می‌کردمهیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبودیا رب این آینه حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تأثیر نبودسر ز حسرت به...