برچسب: متن-آهنگ

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است 0

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداکآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استای پادشاه حسن خدا را بسوختیمآخر سؤال کن که گدا را چه حاجت...

غزل شمارهٔ ۳۰ – حافظ – غزلیات – زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست 0

غزل شمارهٔ ۳۰ – حافظ – غزلیات – زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببستراه هزار چاره گر از چار سو ببستتا عاشقان به بوی نسیمش دهند جانبگشود نافه‌ای و در آرزو ببستشیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نوابرو نمود و جلوه گری کرد و رو ببستساقی به چند...

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است 0

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

ما را ز خیال تو چه پروای شراب استخم گو سر خود گیر که خمخانه خراب استگر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب استافسوس که شد دلبر و در دیده گریانتحریر خیال خط او نقش بر آب...

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست 0

غزل شمارهٔ ۲۷ – حافظ – غزلیات – در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست

در دیر مغان آمد یارم قدحی در دستمست از می و میخواران از نرگس مستش مستدر نعل سمند او شکل مه نو پیداوز قد بلند او بالای صنوبر پستآخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیستوز بهر چه گویم نیست با وی...

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست 0

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد به آواز حزینگفت ای عاشق دیرینه من خوابت هستعاشقی...

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست 0

غزل شمارهٔ ۲۵ – حافظ – غزلیات – شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مست

شکفته شد گل حمرا و گشت بلبل مستصلای سرخوشی ای صوفیان باده پرستاساس توبه که در محکمی چو سنگ نمودببین که جام زجاجی چه طرفه‌اش بشکستبیار باده که در بارگاه استغناچه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مستاز این رباط دودر چون...

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست 0

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاستسخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاستسرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آیدتبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماستدر اندرون من خسته دل ندانم کیستکه من خموشم و او در فغان و در غوغاستدلم...

غزل شمارهٔ ۲۱ – حافظ – غزلیات – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست 0

غزل شمارهٔ ۲۱ – حافظ – غزلیات – دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست

دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاستگفت با ما منشین کز تو سلامت برخاستکه شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشستکه نه در آخر صحبت به ندامت برخاستشمع اگر زان لب خندان به زبان لافی زدپیش عشاق تو شب‌ها به غرامت...

غزل شمارهٔ ۱۹ – حافظ – غزلیات – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست 0

غزل شمارهٔ ۱۹ – حافظ – غزلیات – ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاستمنزل آن مه عاشق کش عیار کجاستشب تار است و ره وادی ایمن در پیشآتش طور کجا موعد دیدار کجاستهر که آمد به جهان نقش خرابی دارددر خرابات بگویید که هشیار کجاستآن کس است اهل بشارت که اشارت داندنکته‌ها...

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت 0

غزل شمارهٔ ۱۷ – حافظ – غزلیات – سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوختآتشی بود در این خانه که کاشانه بسوختتنم از واسطه دوری دلبر بگداختجانم از آتش مهر رخ جانانه بسوختسوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمعدوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوختآشنایی نه...

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت 0

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداختبه قصد جان من زار ناتوان انداختنبود نقش دو عالم که رنگ الفت بودزمانه طرح محبت نه این زمان انداختبه یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداختشراب خورده و خوی...

غزل شمارهٔ ۱۱ – حافظ – غزلیات – ساقی به نور باده برافروز جام ما 0

غزل شمارهٔ ۱۱ – حافظ – غزلیات – ساقی به نور باده برافروز جام ما

ساقی به نور باده برافروز جام مامطرب بگو که کار جهان شد به کام ماما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایمای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ماهرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشقثبت است بر جریده عالم دوام ماچندان بود کرشمه و...

غزل شمارهٔ ۸ – حافظ – غزلیات – ساقیا برخیز و درده جام را 0

غزل شمارهٔ ۸ – حافظ – غزلیات – ساقیا برخیز و درده جام را

ساقیا برخیز و درده جام راخاک بر سر کن غم ایام راساغر می بر کفم نه تا ز بربرکشم این دلق ازرق فام راگر چه بدنامیست نزد عاقلانما نمی‌خواهیم ننگ و نام راباده درده چند از این باد غرورخاک بر سر نفس نافرجام رادود...

غزل شمارهٔ ۶ – حافظ – غزلیات – به ملازمان سلطان که رساند این دعا را 0

غزل شمارهٔ ۶ – حافظ – غزلیات – به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

به ملازمان سلطان که رساند این دعا راکه به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا راز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهممگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا رامژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارتز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارادل عالمی...

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را 0

غزل شمارهٔ ۵ – حافظ – غزلیات – دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا رادردا که راز پنهان خواهد شد آشکاراکشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیزباشد که بازبینم دیدار آشنا راده روزه مهر گردون افسانه است و افسوننیکی به جای یاران فرصت شمار یارادر حلقه گل و مل خوش خواند دوش...

غزل شمارهٔ ۲ – حافظ – غزلیات – صلاح کار کجا و من خراب کجا 0

غزل شمارهٔ ۲ – حافظ – غزلیات – صلاح کار کجا و من خراب کجا

صلاح کار کجا و من خراب کجاببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجادلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوسکجاست دیر مغان و شراب ناب کجاچه نسبت است به رندی صلاح و تقوا راسماع وعظ کجا نغمه رباب کجاز روی دوست دل دشمنان چه...

غزل شمارهٔ ۱ – حافظ – غزلیات – الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها 0

غزل شمارهٔ ۱ – حافظ – غزلیات – الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌هابه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌هامرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌هابه...