برچسب: بی-نام

غزل شمارهٔ ۲۴۸۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی 0

غزل شمارهٔ ۲۴۸۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهی

تلخ کنی دهان من قند به دیگران دهینم ندهی به کشت من آب به این و آن دهیجان منی و یار من دولت پایدار منباغ من و بهار من باغ مرا خزان دهییا جهت ستیز من یا جهت گریز منوقت نبات ریز من وعده...

غزل شمارهٔ ۲۱۵۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو 0

غزل شمارهٔ ۲۱۵۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تو

سخت خوش است چشم تو و آن رخ گلفشان تودوش چه خورده‌ای دلا راست بگو به جان توفتنه گر است نام تو پرشکر است دام توباطرب است جام تو بانمک است نان تومرده اگر ببیندت فهم کند که سرخوشیچند نهان کنی که می فاش...

غزل شمارهٔ ۲۱۰۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان منی جان منی جان من 0

غزل شمارهٔ ۲۱۰۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان منی جان منی جان من

جان منی جان منی جان منآن منی آن منی آن منشاه منی لایق سودای منقند منی لایق دندان مننور منی باش در این چشم منچشم من و چشمه حیوان منگل چو تو را دید به سوسن بگفتسرو من آمد به گلستان مناز دو پراکنده...

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسم

تیز دوم تیز دوم تا به سواران برسمنیست شوم نیست شوم تا بر جانان برسمخوش شده‌ام خوش شده‌ام پاره آتش شده‌امخانه بسوزم بروم تا به بیابان برسمخاک شوم خاک شوم تا ز تو سرسبز شومآب شوم سجده کنان تا به گلستان برسمچونک فتادم ز...

غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم 0

غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم

باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدمدر من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدمشاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدمچندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدمآنجا روم آنجا روم بالا بدم بالا رومبازم رهان بازم رهان کاینجا...

غزل شمارهٔ ۱۰۸۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر 0

غزل شمارهٔ ۱۰۸۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر

همه صیدها بکردی هله میر بار دیگرسگ خویش را رها کن که کند شکار دیگرهمه غوطه‌ها بخوردی همه کارها بکردیمنشین ز پای یک دم که بماند کار دیگرهمه نقدها شمردی به وکیل درسپردیبشنو از این محاسب عدد و شمار دیگرتو بسی سمن بران را...

غزل شمارهٔ ۶۴۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای قوم به حج رفته کجایید کجایید 0

غزل شمارهٔ ۶۴۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای قوم به حج رفته کجایید کجایید

ای قوم به حج رفته کجایید کجاییدمعشوق همین جاست بیایید بیاییدمعشوق تو همسایه و دیوار به دیواردر بادیه سرگشته شما در چه هواییدگر صورت بی‌صورت معشوق ببینیدهم خواجه و هم خانه و هم کعبه شماییدده بار از آن راه بدان خانه برفتیدیک بار از...

غزل ۶۲۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی 0

غزل ۶۲۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سوی

تا کی روم از عشق تو شوریده به هر سویتا کی دوم از شور تو دیوانه به هر کویصد نعره همی‌آیدم از هر بن موییخود در دل سنگین تو نگرفت سر مویبر یاد بناگوش تو بر باد دهم جانتا باد مگر پیش تو بر...

غزل ۴۲۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم 0

غزل ۴۲۶ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینم

دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمی‌بینمدلی بی غم کجا جویم که در عالم نمی‌بینمدمی با همدمی خرم ز جانم بر نمی‌آیددمم با جان برآید چون که یک همدم نمی‌بینممرا رازیست اندر دل به خون دیده پروردهولیکن با که گویم راز چون...

غزل ۵۰۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی 0

غزل ۵۰۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفاییعهد نابستن از آن به که ببندی و نپاییدوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادمباید اول به تو گفتن که چنین خوب چراییای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانهما کجاییم در این...

غزل ۵۰۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – مشتاق توام با همه جوری و جفایی 0

غزل ۵۰۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – مشتاق توام با همه جوری و جفایی

مشتاق توام با همه جوری و جفاییمحبوب منی با همه جرمی و خطاییمن خود به چه ارزم که تمنای تو ورزمدر حضرت سلطان که برد نام گداییصاحب نظران لاف محبت نپسندندوان گه سپر انداختن از تیر بلاییباید که سری در نظرش هیچ نیرزدآن کس...

غزل ۴۹۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ای یار جفا کرده پیوند بریده 0

غزل ۴۹۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – ای یار جفا کرده پیوند بریده

ای یار جفا کرده پیوند بریدهاین بود وفاداری و عهد تو ندیدهدر کوی تو معروفم و از روی تو محرومگرگ دهن آلوده یوسف ندریدهما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتندافسانه مجنون به لیلی نرسیدهدر خواب گزیده لب شیرین گل انداماز خواب نباشد مگر انگشت...