برچسب: تو-همه،-ما-هیچ-(به-یاد-استاد-حسن-کسایی)

غزل شمارهٔ ۲۲۰۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو 0

غزل شمارهٔ ۲۲۰۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای جهان برهم زده سودای تو سودای تو

ای جهان برهم زده سودای تو سودای توچاشنی عمرم از حلوای تو حلوای تودامن گردون پر از در است و مروارید و لعلمی‌دوانند جانب دریای تو دریای توجان‌های عاشقان چون سیل‌ها غلطان شدهتا بریزد جمله را در پای تو در پای توجان‌های عاشقان چون...

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو 0

غزل شمارهٔ ۲۱۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو

ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تونقش‌هایی دیدم از گلزار تو گلزار توکشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شویخط‌هایی دارم از اقرار تو اقرار تومی‌گدازم می‌گدازم هر زمان همچون شکراز شکرها رسته از گفتار تو گفتار توشب همه خلقان بخفته چشم...

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کردشب تنهاییم در قصد جان بودخیالش لطف‌های بی‌کران کردچرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کردکه را گویم که با این درد جان سوزطبیبم...