برچسب: تک-آهنگ-های-محسن-چاوشی

غزل شمارهٔ ۶۳۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید 0

غزل شمارهٔ ۶۳۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

بمیرید بمیرید در این عشق بمیریددر این عشق چو مردید همه روح پذیریدبمیرید بمیرید و زین مرگ مترسیدکز این خاک برآیید سماوات بگیریدبمیرید بمیرید و زین نفس ببریدکه این نفس چو بندست و شما همچو اسیریدیکی تیشه بگیرید پی حفره زندانچو زندان بشکستید همه...

غزل شمارهٔ ۵۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد 0

غزل شمارهٔ ۵۴۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آب زنید راه را هین که نگار می‌رسد

آب زنید راه را هین که نگار می‌رسدمژده دهید باغ را بوی بهار می‌رسدراه دهید یار را آن مه ده چهار راکز رخ نوربخش او نور نثار می‌رسدچاک شدست آسمان غلغله ایست در جهانعنبر و مشک می‌دمد سنجق یار می‌رسدرونق باغ می‌رسد چشم و...

غزل شمارهٔ ۴۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست 0

غزل شمارهٔ ۴۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راست

هر نفس آواز عشق می‌رسد از چپ و راستما به فلک می‌رویم عزم تماشا که راستما به فلک بوده‌ایم یار ملک بوده‌ایمباز همان جا رویم جمله که آن شهر ماستخود ز فلک برتریم وز ملک افزونتریمزین دو چرا نگذریم منزل ما کبریاستگوهر پاک از...

غزل شمارهٔ ۲۰۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای که به هنگام درد راحت جانی مرا 0

غزل شمارهٔ ۲۰۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای که به هنگام درد راحت جانی مرا

ای که به هنگام درد راحت جانی مراوی که به تلخی فقر گنج روانی مراآن چه نبردست وهم عقل ندیدست و فهماز تو به جانم رسید قبله ازانی مرااز کرمت من به ناز می‌نگرم در بقاکی بفریبد شها دولت فانی مرانغمت آن کس که...

غزل شمارهٔ ۲۰۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را 0

غزل شمارهٔ ۲۰۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که را

ای همه خوبی تو را پس تو که رایی که راای گل در باغ ما پس تو کجایی کجاسوسن با صد زبان از تو نشانم ندادگفت رو از من مجو غیر دعا و ثنااز کف تو ای قمر باغ دهان پرشکروز کف تو بی‌خبر...

غزل شمارهٔ ۱۸۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ 0

غزل شمارهٔ ۱۸۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آ

آمد بهار ِ جان‌ها ای شاخ ِ تر به رقص آچون یوسف اندر آمد، مصر و شکر! به رقص آای شاه ِ عشق‌پرور مانند ِ شیر ِ مادرای شیر! جوش‌در رو. جان ِ پدر به رقص آچوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدیاز پا...

غزل شمارهٔ ۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا 0

غزل شمارهٔ ۳۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرا

آه که آن صدر سرا می‌ندهد بار مرامی‌نکند محرم جان محرم اسرار مرانغزی و خوبی و فرش آتش تیز نظرشپرسش همچون شکرش کرد گرفتار مراگفت مرا مهر تو کو رنگ تو کو فر تو کورنگ کجا ماند و بو ساعت دیدار مراغرقه جوی کرمم...

غزل شمارهٔ ۳۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا 0

غزل شمارهٔ ۳۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا

یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرایار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرانوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح توییسینه مشروح تویی بر در اسرار مرانور تویی سور تویی دولت منصور توییمرغ که طور تویی خسته به منقار مراقطره تویی بحر تویی لطف تویی...