برچسب: داریوش-رفیعی

غزل شمارهٔ ۱۴۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم

صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازموانگه همه بت‌ها را در پیش تو بگدازمصد نقش برانگیزم با روح درآمیزمچون نقش تو را بینم در آتشش اندازمتو ساقی خماری یا دشمن هشیارییا آنک کنی ویران هر خانه که می سازمجان ریخته شد بر تو آمیخته شد...

غزل ۳۶۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – روزگاریست که سودازده روی توام 0

غزل ۳۶۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – روزگاریست که سودازده روی توام

روزگاریست که سودازده روی توامخوابگه نیست مگر خاک سر کوی توامبه دو چشم تو که شوریده‌تر از بخت من استکه به روی تو من آشفته‌تر از موی توامنقد هر عقل که در کیسه پندارم بودکمتر از هیچ برآمد به ترازوی توامهمدمی نیست که گوید...

غزل ۲۱۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آن سرو که گویند به بالای تو ماند 0

غزل ۲۱۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آن سرو که گویند به بالای تو ماند

آن سرو که گویند به بالای تو ماندهرگز قدمی پیش تو رفتن نتوانددنبال تو بودن گنه از جانب ما نیستبا غمزه بگو تا دل مردم نستاندزنهار که چون می‌گذری بر سر مجروحوز وی خبرت نیست که چون می‌گذراندبخت آن نکند با من سرگشته که...

غزل شمارهٔ ۴۹۵ – حافظ – غزلیات – می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی 0

غزل شمارهٔ ۴۹۵ – حافظ – غزلیات – می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جوییاین گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گوییمسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی رالب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بوییشمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کنتا سرو بیاموزد از قد...

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو...

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۱ – حافظ – غزلیات – گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید

گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آیدگفتم که ماه من شو گفتا اگر برآیدگفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموزگفتا ز خوبرویان این کار کمتر آیدگفتم که بر خیالت راه نظر ببندمگفتا که شب رو است او از راه دیگر آیدگفتم که بوی زلفت...

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبودور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبودمن دیوانه چو زلف تو رها می‌کردمهیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبودیا رب این آینه حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تأثیر نبودسر ز حسرت به...

غزل شمارهٔ ۶۹ – حافظ – غزلیات – کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست 0

غزل شمارهٔ ۶۹ – حافظ – غزلیات – کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست

کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیستدر رهگذر کیست که دامی ز بلا نیستچون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینانهمراه تو بودن گنه از جانب ما نیستروی تو مگر آینه لطف الهیستحقا که چنین است و در این روی و ریا نیستنرگس...