برچسب: دستان

غزل ۴۹۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه 0

غزل ۴۹۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانه

می‌برزند ز مشرق شمع فلک زبانهای ساقی صبوحی درده می شبانهعقلم بدزد لختی چند اختیار دانشهوشم ببر زمانی تا کی غم زمانهگر سنگ فتنه بارد فرق منش سپر کنور تیر طعنه آید جان منش نشانهگر می به جان دهندت بستان که پیش داناز آب...

غزل ۳۷۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – از در درآمدی و من از خود به در شدم 0

غزل ۳۷۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – از در درآمدی و من از خود به در شدم

از در درآمدی و من از خود به در شدمگفتی کز این جهان به جهان دگر شدمگوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوستصاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدمچون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتابمهرم به جان رسید و به عیوق بر شدمگفتم...

غزل ۱۳۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت 0

غزل ۱۳۰ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشت

دوش دور از رویت ای جان جانم از غم تاب داشتابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشتدر تفکر عقل مسکین پایمال عشق شدبا پریشانی دل شوریده چشم (چشمم) خواب داشتکوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دلشحنه عشقت سرای عقل در طبطاب داشتنقش...

غزل شمارهٔ ۳۹۶ – حافظ – غزلیات – صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن 0

غزل شمارهٔ ۳۹۶ – حافظ – غزلیات – صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

صبح است ساقیا قدحی پرشراب کندور فلک درنگ ندارد شتاب کنزان پیشتر که عالم فانی شود خرابما را ز جام باده گلگون خراب کنخورشید می ز مشرق ساغر طلوع کردگر برگ عیش می‌طلبی ترک خواب کنروزی که چرخ از گل ما کوزه‌ها کندزنهار کاسه...