برچسب: رندان-مست

غزل شمارهٔ ۵۳۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۵۳۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند

رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنندمستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کننددر عشق گشتم فاشتر وز همگنان قلاشتروز دلبران خوش باشتر مستان سلامت می‌کنندغوغای روحانی نگر سیلاب طوفانی نگرخورشید ربانی نگر مستان سلامت می‌کنندافسون مرا گوید کسی توبه ز من جوید کسیبی پا...

غزل ۵۳۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – گفتم آهن دلی کنم چندی 0

غزل ۵۳۸ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – گفتم آهن دلی کنم چندی

گفتم آهن دلی کنم چندیندهم دل به هیچ دلبندیوان که را دیده در دهان تو رفتهرگزش گوش نشنود پندیخاصه ما را که در ازل بوده‌ستبا تو آمیزشی و پیوندیبه دلت کز دلت به در نکنمسختتر زین مخواه سوگندییک دم آخر حجاب یک سو نهتا...

غزل ۲۰۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تو را نادیدن ما غم نباشد 0

غزل ۲۰۳ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – تو را نادیدن ما غم نباشد

تو را نادیدن ما غم نباشدکه در خیلت به از ما کم نباشدمن از دست تو در عالم نهم رویولیکن چون تو در عالم نباشدعجب گر در چمن برپای خیزیکه سرو راست پیشت خم نباشدمبادا در جهان دلتنگ روییکه رویت بیند و خرم نباشدمن...

غزل شمارهٔ ۳۶۹ – حافظ – غزلیات – ما ز یاران چشم یاری داشتیم 0

غزل شمارهٔ ۳۶۹ – حافظ – غزلیات – ما ز یاران چشم یاری داشتیم

ما ز یاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه ما پنداشتیمتا درخت دوستی بر کی دهدحالیا رفتیم و تخمی کاشتیمگفت و گو آیین درویشی نبودور نه با تو ماجراها داشتیمشیوهٔ چشمت فریب جنگ داشتما غلط کردیم و صلح انگاشتیمگلبن حسنت نه خود شد دلفروزما...

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست 0

غزل شمارهٔ ۲۲ – حافظ – غزلیات – چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاستسخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاستسرم به دنیی و عقبی فرو نمی‌آیدتبارک الله از این فتنه‌ها که در سر ماستدر اندرون من خسته دل ندانم کیستکه من خموشم و او در فغان و در غوغاستدلم...