غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان منست او هی مزنیدش
جان منست او هی مزنیدشآن منست او هی مبریدشآب منست او نان منست اومثل ندارد باغ امیدشباغ و جنانش آب روانشسرخی سیبش سبزی بیدشمتصلست او معتدلست اوشمع دلست او پیش کشیدشهر که ز غوغا وز سر سوداسر کشد این جا سر ببریدشهر که ز...