برچسب: من-خانه-نمی-دانم

غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو 0

غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو

دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان توکه هر بندی که بربندی بدرانم به جان تومن آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندمزبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تونخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز مننخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان توچو تو...

غزل شمارهٔ ۱۴۶۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم 0

غزل شمارهٔ ۱۴۶۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانم

ای کرده تو مهمانم در پیش درآ جانمزان روی که حیرانم من خانه نمی‌دانمای گشته ز تو واله هم شهر و هم اهل دهکو خانه نشانم ده من خانه نمی‌دانمزان کس که شدی جانش زان کس مطلب دانشپیش آ و مرنجانش من خانه نمی‌دانموان...

غزل شمارهٔ ۱۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را 0

غزل شمارهٔ ۱۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش را

ای نوش کرده نیش را بی‌خویش کن باخویش راباخویش کن بی‌خویش را چیزی بده درویش راتشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق رابر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش رابا روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خودما را تو کن همراه...