برچسب: همایون-مثنوی

غزل شمارهٔ ۲۹۳ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی 0

غزل شمارهٔ ۲۹۳ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – دلی دارم، چه دل؟ محنت سرایی

دلی دارم، چه دل؟ محنت سراییکه در وی خوشدلی را نیست جاییدل مسکین چرا غمگین نباشد؟که در عالم نیابد دل‌رباییتن مهجور چون رنجور نبود؟چه تاب کوه دارد رشته تایی؟چگونه غرق خونابه نباشم؟که دستم می‌نگیرد آشناییبمیرد دل چو دلداری نبیندبکاهد جان چون نبود جان فزاییبنالم...

غزل شمارهٔ ۲۸۹ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی 0

غزل شمارهٔ ۲۸۹ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایی

بیا، که بی‌تو به جان آمدم ز تنهایینمانده صبر و مرا بیش ازین شکیباییبیا، که جان مرا بی‌تو نیست برگ حیاتبیا، که چشم مرا بی‌تو نیست بیناییبیا، که بی‌تو دلم راحتی نمی‌یابدبیا، که بی‌تو ندارد دو دیده بیناییاگر جهان همه زیر و زبر شود...

غزل شمارهٔ ۲۸۸ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ 0

غزل شمارهٔ ۲۸۸ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟گره از کار فروبستهٔ ما بگشایی؟نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگیگذری کن: که خیالی شدم از تنهاییگفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تومن به جان آمدم، اینک تو چرا می‌نایی؟بس که سودای سر زلف...

غزل شمارهٔ ۲۶۶ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – چه خوش باشد! که دلدارم تو باشی 0

غزل شمارهٔ ۲۶۶ – عراقی – دیوان اشعار – غزلیات – چه خوش باشد! که دلدارم تو باشی

چه خوش باشد! که دلدارم تو باشیندیم و مونس و یارم تو باشیدل پر درد را درمان تو سازیشفای جان بیمارم تو باشیز شادی در همه عالم نگنجماگر یک لحظه غم خوارم تو باشیندارم مونسی در غار گیتیبیا، تا مونس غارم تو باشیاگر چه...