برچسب: ۱۸۶-تصنیف-قدیمی-۲

غزل شمارهٔ ۱۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بروید ای حریفان بکشید یار ما را 0

غزل شمارهٔ ۱۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بروید ای حریفان بکشید یار ما را

بروید ای حریفان بکشید یار ما رابه من آورید آخر صنم گریزپا رابه ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرینبکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا راوگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایمهمه وعده مکر باشد بفریبد او شما رادم سخت گرم دارد که...

غزل ۱۹۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد 0

غزل ۱۹۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشد

از تو دل برنکنم تا دل و جانم باشدمی‌برم جور تو تا وسع و توانم باشدگر نوازی چه سعادت به از این خواهم یافتور کشی زار چه دولت به از آنم باشدچون مرا عشق تو از هر چه جهان بازاستدچه غم از سرزنش هر...

غزل شمارهٔ ۳۴۱ – حافظ – غزلیات – گر من از سرزنش مدعیان اندیشم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۱ – حافظ – غزلیات – گر من از سرزنش مدعیان اندیشم

گر من از سرزنش مدعیان اندیشمشیوه مستی و رندی نرود از پیشمزهد رندان نوآموخته راهی بدهیستمن که بدنام جهانم چه صلاح اندیشمشاه شوریده سران خوان من بی‌سامان رازان که در کم خردی از همه عالم بیشمبر جبین نقش کن از خون دل من خالیتا...

غزل شمارهٔ ۳۸ – حافظ – غزلیات – بی مهر رخت روز مرا نور نماندست 0

غزل شمارهٔ ۳۸ – حافظ – غزلیات – بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

بی مهر رخت روز مرا نور نماندستوز عمر مرا جز شب دیجور نماندستهنگام وداع تو ز بس گریه که کردمدور از رخ تو چشم مرا نور نماندستمی‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفتهیهات از این گوشه که معمور نماندستوصل تو اجل را ز...