غزل ۱۵ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را
بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را
هر ساعت از نو قبلهای با بت پرستی میرود
توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
می با جوانان خوردنم باری تمنا میکند
تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
از مایه بیچارگی قطمیر مردم میشود
ماخولیای مهتری سگ میکند بلعام را
زین تنگنای خلوتم خاطر به صحرا میکشد
کز بوستان باد سحر خوش میدهد پیغام را
غافل مباش ار عاقلی دریاب اگر صاحب دلی
باشد که نتوان یافتن دیگر چنین ایام را
جایی که سرو بوستان با پای چوبین میچمد
ما نیز در رقص آوریم آن سرو سیم اندام را
دلبندم آن پیمان گسل منظور چشم آرام دل
نی نی دلارامش مخوان کز دل ببرد آرام را
دنیا و دین و صبر و عقل از من برفت اندر غمش
جایی که سلطان خیمه زد غوغا نماند عام را
باران اشکم میرود وز ابرم آتش میجهد
با پختگان گوی این سخن سوزش نباشد خام را
سعدی ملامت نشنود ور جان در این سر میرود
صوفی گران جانی ببر ساقی بیاور جام را
اجراهای این اثر
خواننده
آلبوم
قطعه
محمدرضا شجریان
در خیال
قبله عشق
دانلود قانونی آلبوم
محمدرضا شجریان
در خیال
دنباله ی ساز و آواز
دانلود قانونی آلبوم
محمدرضا شجریان
اجراهای خصوصی
کلاس آواز سه نفره در محضر شجریان – مجتبی عسگری، امید مظهری و پارسا حسندخت
دانلود قانونی آلبوم