دسته: ادبیات

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۱ – حافظ – غزلیات – چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رود

چو دست بر سر زلفش زنم به تاب رودور آشتی طلبم با سر عتاب رودچو ماه نو ره بیچارگان نظارهزند به گوشه ابرو و در نقاب رودشب شراب خرابم کند به بیداریوگر به روز شکایت کنم به خواب رودطریق عشق پرآشوب و فتنه است...

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۷ – حافظ – غزلیات – مسلمانان مرا وقتی دلی بود

مسلمانان مرا وقتی دلی بودکه با وی گفتمی گر مشکلی بودبه گردابی چو می‌افتادم از غمبه تدبیرش امید ساحلی بوددلی همدرد و یاری مصلحت بینکه استظهار هر اهل دلی بودز من ضایع شد اندر کوی جانانچه دامنگیر یا رب منزلی بودهنر بی‌عیب حرمان نیست...

غزل شمارهٔ ۲۱۱ – حافظ – غزلیات – دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۱ – حافظ – غزلیات – دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بود

دوش می‌آمد و رخساره برافروخته بودتا کجا باز دل غمزده‌ای سوخته بودرسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبیجامه‌ای بود که بر قامت او دوخته بودجان عشاق سپند رخ خود می‌دانستو آتش چهره بدین کار برافروخته بودگر چه می‌گفت که زارت بکشم می‌دیدمکه نهانش نظری با...

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود 0

غزل شمارهٔ ۲۱۰ – حافظ – غزلیات – دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بود

دوش در حلقه ما قصه گیسوی تو بودتا دل شب سخن از سلسله موی تو بوددل که از ناوک مژگان تو در خون می‌گشتباز مشتاق کمانخانه ابروی تو بودهم عفاالله صبا کز تو پیامی می‌دادور نه در کس نرسیدیم که از کوی تو بودعالم...

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۹ – حافظ – غزلیات – قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبودور نه هیچ از دل بی‌رحم تو تقصیر نبودمن دیوانه چو زلف تو رها می‌کردمهیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبودیا رب این آینه حسن چه جوهر داردکه در او آه مرا قوت تأثیر نبودسر ز حسرت به...

غزل شمارهٔ ۲۰۶ – حافظ – غزلیات – پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۶ – حافظ – غزلیات – پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بودمهرورزی تو با ما شهره آفاق بودیاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین لبانبحث سر عشق و ذکر حلقه عشاق بودپیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشندمنظر چشم مرا ابروی جانان طاق...

غزل شمارهٔ ۲۰۵ – حافظ – غزلیات – تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود 0

غزل شمارهٔ ۲۰۵ – حافظ – غزلیات – تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بودسر ما خاک ره پیر مغان خواهد بودحلقه پیر مغان از ازلم در گوش استبر همانیم که بودیم و همان خواهد بودبر سر تربت ما چون گذری همت خواهکه زیارتگه رندان جهان خواهد بودبرو ای...

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۲ – حافظ – غزلیات – بود آیا که در میکده‌ها بگشایند

بود آیا که در میکده‌ها بگشایندگره از کار فروبسته ما بگشاینداگر از بهر دل زاهد خودبین بستنددل قوی دار که از بهر خدا بگشایندبه صفای دل رندان صبوحی زدگانبس در بسته به مفتاح دعا بگشایندنامه تعزیت دختر رز بنویسیدتا همه مغبچگان زلف دوتا بگشایندگیسوی...

غزل شمارهٔ ۲۰۰ – حافظ – غزلیات – دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۲۰۰ – حافظ – غزلیات – دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنند

دانی که چنگ و عود چه تقریر می‌کنندپنهان خورید باده که تعزیر می‌کنندناموس عشق و رونق عشاق می‌برندعیب جوان و سرزنش پیر می‌کنندجز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوزباطل در این خیال که اکسیر می‌کنندگویند رمز عشق مگویید و مشنویدمشکل حکایتیست که تقریر...

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۹ – حافظ – غزلیات – واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنندچون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنندمشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرستوبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنندگوییا باور نمی‌دارند روز داوریکاین همه قلب و دغل در کار داور می‌کنندیا رب این نودولتان را با خر...

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۷ – حافظ – غزلیات – شاهدان گر دلبری زین سان کنند

شاهدان گر دلبری زین سان کنندزاهدان را رخنه در ایمان کنندهر کجا آن شاخ نرگس بشکفدگلرخانش دیده نرگسدان کنندای جوان سروقد گویی ببرپیش از آن کز قامتت چوگان کنندعاشقان را بر سر خود حکم نیستهر چه فرمان تو باشد آن کنندپیش چشمم کمتر است...

غزل شمارهٔ ۱۹۶ – حافظ – غزلیات – آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۶ – حافظ – غزلیات – آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنندآیا بود که گوشه چشمی به ما کننددردم نهفته به ز طبیبان مدعیباشد که از خزانه غیبم دوا کنندمعشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشدهر کس حکایتی به تصور چرا کنندچون حسن عاقبت نه به رندی و...

غزل شمارهٔ ۱۹۵ – حافظ – غزلیات – غلام نرگس مست تو تاجدارانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۵ – حافظ – غزلیات – غلام نرگس مست تو تاجدارانند

غلام نرگس مست تو تاجدارانندخراب باده لعل تو هوشیارانندتو را صبا و مرا آب دیده شد غمازو گر نه عاشق و معشوق رازدارانندز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگرکه از یمین و یسارت چه سوگوارانندگذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببینکه...

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانندپری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانندبه فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندندز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانندبه عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزندنهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانندسرشک گوشه گیران را چو...

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۳ – حافظ – غزلیات – در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانندمن چنینم که نمودم دگر ایشان دانندعاقلان نقطه پرگار وجودند ولیعشق داند که در این دایره سرگردانندجلوه گاه رخ او دیده من تنها نیستماه و خورشید همین آینه می‌گردانندعهد ما با لب شیرین دهنان بست خداما همه بنده و این...

غزل شمارهٔ ۱۹۲ – حافظ – غزلیات – سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۲ – حافظ – غزلیات – سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند

سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کندهمدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کنددی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوسگفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کندتا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف اوزان سفر دراز خود عزم وطن نمی‌کندپیش کمان...

غزل شمارهٔ ۱۹۱ – حافظ – غزلیات – آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۱ – حافظ – غزلیات – آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند

آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کندبر جای بدکاری چو من یک دم نکوکاری کنداول به بانگ نای و نی آرد به دل پیغام ویوان گه به یک پیمانه می با من وفاداری کنددلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود...

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۷ – حافظ – غزلیات – دلا بسوز که سوز تو کارها بکند

دلا بسوز که سوز تو کارها بکندنیاز نیم شبی دفع صد بلا بکندعتاب یار پری چهره عاشقانه بکشکه یک کرشمه تلافی صد جفا بکندز ملک تا ملکوتش حجاب بردارندهر آن که خدمت جام جهان نما بکندطبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیکچو درد در...

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۶ – حافظ – غزلیات – گر می فروش حاجت رندان روا کند

گر می فروش حاجت رندان روا کندایزد گنه ببخشد و دفع بلا کندساقی به جام عدل بده باده تا گداغیرت نیاورد که جهان پربلا کندحقا کز این غمان برسد مژده امانگر سالکی به عهد امانت وفا کندگر رنج پیش آید و گر راحت ای...

غزل شمارهٔ ۱۸۳ – حافظ – غزلیات – دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۳ – حافظ – غزلیات – دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادندواندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادندبیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردندباده از جام تجلی صفاتم دادندچه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبیآن شب قدر که این تازه براتم دادندبعد از این روی من و آینه وصف...