دسته: ادبیات

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۱ – حافظ – غزلیات – دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد

دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزدبه می بفروش دلق ما کز این بهتر نمی‌ارزدبه کوی می فروشانش به جامی بر نمی‌گیرندزهی سجاده تقوا که یک ساغر نمی‌ارزدرقیبم سرزنش‌ها کرد کز این باب رخ برتابچه افتاد این سر ما را که...

غزل شمارهٔ ۱۴۹ – حافظ – غزلیات – دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۹ – حافظ – غزلیات – دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیرد

دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی‌گیردز هر در می‌دهم پندش ولیکن در نمی‌گیردخدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گوکه نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی‌گیردبیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگینکه فکری در درون ما از این بهتر...

غزل شمارهٔ ۱۴۸ – حافظ – غزلیات – یارم چو قدح به دست گیرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۸ – حافظ – غزلیات – یارم چو قدح به دست گیرد

یارم چو قدح به دست گیردبازار بتان شکست گیردهر کس که بدید چشم او گفتکو محتسبی که مست گیرددر بحر فتاده‌ام چو ماهیتا یار مرا به شست گیرددر پاش فتاده‌ام به زاریآیا بود آن که دست گیردخرم دل آن که همچو حافظجامی ز می...

غزل شمارهٔ ۱۴۵ – حافظ – غزلیات – چه مستیست ندانم که رو به ما آورد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۵ – حافظ – غزلیات – چه مستیست ندانم که رو به ما آورد

چه مستیست ندانم که رو به ما آوردکه بود ساقی و این باده از کجا آوردتو نیز باده به چنگ آر و راه صحرا گیرکه مرغ نغمه سرا ساز خوش نوا آورددلا چو غنچه شکایت ز کار بسته مکنکه باد صبح نسیم گره گشا...

غزل شمارهٔ ۱۴۳ – حافظ – غزلیات – سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۳ – حافظ – غزلیات – سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کردوان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کردگوهری کز صدف کون و مکان بیرون استطلب از گمشدگان لب دریا می‌کردمشکل خویش بر پیر مغان بردم دوشکو به تأیید نظر حل معما می‌کرددیدمش خرم و خندان قدح باده...

غزل شمارهٔ ۱۴۱ – حافظ – غزلیات – دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۱ – حافظ – غزلیات – دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کرد

دیدی ای دل که غم عشق دگربار چه کردچون بشد دلبر و با یار وفادار چه کردآه از آن نرگس جادو که چه بازی انگیختآه از آن مست که با مردم هشیار چه کرداشک من رنگ شفق یافت ز بی‌مهری یارطالع بی‌شفقت بین که...

غزل شمارهٔ ۱۴۰ – حافظ – غزلیات – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد 0

غزل شمارهٔ ۱۴۰ – حافظ – غزلیات – دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکردیاد حریف شهر و رفیق سفر نکردیا بخت من طریق مروت فروگذاشتیا او به شاهراه طریقت گذر نکردگفتم مگر به گریه دلش مهربان کنمچون سخت بود در دل سنگش اثر نکردشوخی مکن که مرغ دل بی‌قرار منسودای دام...

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷ – حافظ – غزلیات – دل از من برد و روی از من نهان کرد

دل از من برد و روی از من نهان کردخدا را با که این بازی توان کردشب تنهاییم در قصد جان بودخیالش لطف‌های بی‌کران کردچرا چون لاله خونین دل نباشمکه با ما نرگس او سرگران کردکه را گویم که با این درد جان سوزطبیبم...

غزل شمارهٔ ۱۳۶ – حافظ – غزلیات – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۶ – حافظ – غزلیات – دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد

دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کردتکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کردآن چه سعی است من اندر طلبت بنمایماین قدر هست که تغییر قضا نتوان کرددامن دوست به صد خون دل افتاد به دستبه فسوسی که کند خصم رها نتوان...

غزل شمارهٔ ۱۳۴ – حافظ – غزلیات – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۴ – حافظ – غزلیات – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کردباد غیرت به صدش خار پریشان دل کردطوطی ای را به خیال شکری دل خوش بودناگهش سیل فنا نقش امل باطل کردقرة العین من آن میوه دل یادش بادکه چه آسان بشد و کار مرا مشکل کردساروان...

غزل شمارهٔ ۱۳۰ – حافظ – غزلیات – سحر بلبل حکایت با صبا کرد 0

غزل شمارهٔ ۱۳۰ – حافظ – غزلیات – سحر بلبل حکایت با صبا کرد

سحر بلبل حکایت با صبا کردکه عشق روی گل با ما چه‌ها کرداز آن رنگ رخم خون در دل افتادوز آن گلشن به خارم مبتلا کردغلام همت آن نازنینمکه کار خیر بی روی و ریا کردمن از بیگانگان دیگر ننالمکه با من هر چه...

غزل شمارهٔ ۱۲۹ – حافظ – غزلیات – اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۹ – حافظ – غزلیات – اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببرد

اگر نه باده غم دل ز یاد ما ببردنهیب حادثه بنیاد ما ز جا ببرداگر نه عقل به مستی فروکشد لنگرچگونه کشتی از این ورطه بلا ببردفغان که با همه کس غایبانه باخت فلککه کس نبود که دستی از این دغا ببردگذار بر ظلمات...

غزل شمارهٔ ۱۲۸ – حافظ – غزلیات – نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۸ – حافظ – غزلیات – نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد

نیست در شهر نگاری که دل ما ببردبختم ار یار شود رختم از این جا ببردکو حریفی کش سرمست که پیش کرمشعاشق سوخته دل نام تمنا ببردباغبانا ز خزان بی‌خبرت می‌بینمآه از آن روز که بادت گل رعنا ببردرهزن دهر نخفته‌ست مشو ایمن از...

غزل شمارهٔ ۱۲۷ – حافظ – غزلیات – روشنی طلعت تو ماه ندارد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۷ – حافظ – غزلیات – روشنی طلعت تو ماه ندارد

روشنی طلعت تو ماه نداردپیش تو گل رونق گیاه نداردگوشه ابروی توست منزل جانمخوشتر از این گوشه پادشاه نداردتا چه کند با رخ تو دود دل منآینه دانی که تاب آه نداردشوخی نرگس نگر که پیش تو بشکفتچشم دریده ادب نگاه ندارددیدم و آن...

غزل شمارهٔ ۱۲۶ – حافظ – غزلیات – جان بی جمال جانان میل جهان ندارد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۶ – حافظ – غزلیات – جان بی جمال جانان میل جهان ندارد

جان بی جمال جانان میل جهان نداردهر کس که این ندارد حقا که آن نداردبا هیچ کس نشانی زان دلستان ندیدمیا من خبر ندارم یا او نشان نداردهر شبنمی در این ره صد بحر آتشین استدردا که این معما شرح و بیان نداردسرمنزل فراغت...

غزل شمارهٔ ۱۲۰ – حافظ – غزلیات – بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد 0

غزل شمارهٔ ۱۲۰ – حافظ – غزلیات – بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان داردبهار عارضش خطی به خون ارغوان داردغبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رببقای جاودانش ده که حسن جاودان داردچو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصودندانستم که این دریا چه موج خون فشان داردز چشمت...

غزل شمارهٔ ۱۱۵ – حافظ – غزلیات – درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۵ – حافظ – غزلیات – درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آردنهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آردچو مهمان خراباتی به عزت باش با رندانکه درد سر کشی جانا گرت مستی خمار آردشب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار مابسی گردش کند گردون بسی لیل و...

غزل شمارهٔ ۱۱۴ – حافظ – غزلیات – همای اوج سعادت به دام ما افتد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۴ – حافظ – غزلیات – همای اوج سعادت به دام ما افتد

همای اوج سعادت به دام ما افتداگر تو را گذری بر مقام ما افتدحباب وار براندازم از نشاط کلاهاگر ز روی تو عکسی به جام ما افتدشبی که ماه مراد از افق شود طالعبود که پرتو نوری به بام ما افتدبه بارگاه تو چون...

غزل شمارهٔ ۱۱۲ – حافظ – غزلیات – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۲ – حافظ – غزلیات – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین دادصبر و آرام تواند به من مسکین دادوان که گیسوی تو را رسم تطاول آموختهم تواند کرمش داد من غمگین دادمن همان روز ز فرهاد طمع ببریدمکه عنان دل شیدا به لب شیرین دادگنج زر...

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عکس روی تو چو در آینه جام افتادعارف از خنده می در طمع خام افتادحسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینه اوهام افتاداین همه عکس می و نقش نگارین که نمودیک فروغ رخ ساقیست که در جام...