برچسب: ایرج-بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم 0

غزل شمارهٔ ۳۵۴ – حافظ – غزلیات – به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینمبیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینمالا ای همنشین دل که یارانت برفت از یادمرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینمجهان پیر است و بی‌بنیاد از این فرهادکش فریادکه کرد افسون و نیرنگش ملول...

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۷ – حافظ – غزلیات – صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم

صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنمتا به کی در غم تو ناله شبگیر کنمدل دیوانه از آن شد که نصیحت شنودمگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنمآن چه در مدت هجر تو کشیدم هیهاتدر یکی نامه محال است که تحریر کنمبا...

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم

نماز شام غریبان چو گریه آغازمبه مویه‌های غریبانه قصه پردازمبه یاد یار و دیار آن چنان بگریم زارکه از جهان ره و رسم سفر براندازممن از دیار حبیبم نه از بلاد غریبمهیمنا به رفیقان خود رسان بازمخدای را مددی ای رفیق ره تا منبه...

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف 0

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرفطرف کرم ز کس نبست این دل پر امید منگر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرفاز خم ابروی توام هیچ گشایشی نشدوه که در این خیال کج عمر...

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید 0

غزل شمارهٔ ۲۳۷ – حافظ – غزلیات – نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آید

نفس برآمد و کام از تو بر نمی‌آیدفغان که بخت من از خواب در نمی‌آیدصبا به چشم من انداخت خاکی از کویشکه آب زندگیم در نظر نمی‌آیدقد بلند تو را تا به بر نمی‌گیرمدرخت کام و مرادم به بر نمی‌آیدمگر به روی دلارای یار...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند 0

غزل شمارهٔ ۱۹۴ – حافظ – غزلیات – سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانندپری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانندبه فتراک جفا دل‌ها چو بربندند بربندندز زلف عنبرین جان‌ها چو بگشایند بفشانندبه عمری یک نفس با ما چو بنشینند برخیزندنهال شوق در خاطر چو برخیزند بنشانندسرشک گوشه گیران را چو...

غزل شمارهٔ ۱۸۱ – حافظ – غزلیات – بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱ – حافظ – غزلیات – بعد از این دست من و دامن آن سرو بلند

بعد از این دست من و دامن آن سرو بلندکه به بالای چمان از بن و بیخم برکندحاجت مطرب و می نیست تو برقع بگشاکه به رقص آوردم آتش رویت چو سپندهیچ رویی نشود آینه حجله بختمگر آن روی که مالند در آن سم...

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹ – حافظ – غزلیات – رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماندچنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماندمن ار چه در نظر یار خاکسار شدمرقیب نیز چنین محترم نخواهد ماندچو پرده دار به شمشیر می‌زند همه راکسی مقیم حریم حرم نخواهد ماندچه جای شکر و شکایت ز نقش نیک...

غزل شمارهٔ ۱۷۸ – حافظ – غزلیات – هر که شد محرم دل در حرم یار بماند 0

غزل شمارهٔ ۱۷۸ – حافظ – غزلیات – هر که شد محرم دل در حرم یار بماند

هر که شد محرم دل در حرم یار بماندوان که این کار ندانست در انکار بمانداگر از پرده برون شد دل من عیب مکنشکر ایزد که نه در پرده پندار بماندصوفیان واستدند از گرو می همه رختدلق ما بود که در خانه خمار بماندمحتسب...

غزل شمارهٔ ۱۶۶ – حافظ – غزلیات – روز هجران و شب فرقت یار آخر شد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۶ – حافظ – غزلیات – روز هجران و شب فرقت یار آخر شد

روز هجران و شب فرقت یار آخر شدزدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شدآن همه ناز و تنعم که خزان می‌فرمودعاقبت در قدم باد بهار آخر شدشکر ایزد که به اقبال کله گوشه گلنخوت باد دی و شوکت خار آخر شدصبح...

غزل شمارهٔ ۱۶۴ – حافظ – غزلیات – نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد 0

غزل شمارهٔ ۱۶۴ – حافظ – غزلیات – نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شدعالم پیر دگرباره جوان خواهد شدارغوان جام عقیقی به سمن خواهد دادچشم نرگس به شقایق نگران خواهد شداین تطاول که کشید از غم هجران بلبلتا سراپرده گل نعره زنان خواهد شدگر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیرمجلس...

غزل شمارهٔ ۱۵۵ – حافظ – غزلیات – اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد 0

غزل شمارهٔ ۱۵۵ – حافظ – غزلیات – اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزد

اگر روم ز پی اش فتنه‌ها برانگیزدور از طلب بنشینم به کینه برخیزدو گر به رهگذری یک دم از وفاداریچو گرد در پی اش افتم چو باد بگریزدو گر کنم طلب نیم بوسه صد افسوسز حقه دهنش چون شکر فروریزدمن آن فریب که در...

غزل شمارهٔ ۱۱۲ – حافظ – غزلیات – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۲ – حافظ – غزلیات – آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد

آن که رخسار تو را رنگ گل و نسرین دادصبر و آرام تواند به من مسکین دادوان که گیسوی تو را رسم تطاول آموختهم تواند کرمش داد من غمگین دادمن همان روز ز فرهاد طمع ببریدمکه عنان دل شیدا به لب شیرین دادگنج زر...

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد 0

غزل شمارهٔ ۱۱۱ – حافظ – غزلیات – عکس روی تو چو در آینه جام افتاد

عکس روی تو چو در آینه جام افتادعارف از خنده می در طمع خام افتادحسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرداین همه نقش در آیینه اوهام افتاداین همه عکس می و نقش نگارین که نمودیک فروغ رخ ساقیست که در جام...

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است 0

غزل شمارهٔ ۳۳ – حافظ – غزلیات – خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت استچون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت استجانا به حاجتی که تو را هست با خداکآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت استای پادشاه حسن خدا را بسوختیمآخر سؤال کن که گدا را چه حاجت...

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است 0

غزل شمارهٔ ۲۹ – حافظ – غزلیات – ما را ز خیال تو چه پروای شراب است

ما را ز خیال تو چه پروای شراب استخم گو سر خود گیر که خمخانه خراب استگر خمر بهشت است بریزید که بی دوستهر شربت عذبم که دهی عین عذاب استافسوس که شد دلبر و در دیده گریانتحریر خیال خط او نقش بر آب...

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست 0

غزل شمارهٔ ۲۶ – حافظ – غزلیات – زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مستپیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دستنرگسش عربده جوی و لبش افسوس کناننیم شب دوش به بالین من آمد بنشستسر فرا گوش من آورد به آواز حزینگفت ای عاشق دیرینه من خوابت هستعاشقی...

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت 0

غزل شمارهٔ ۱۶ – حافظ – غزلیات – خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداخت

خمی که ابروی شوخ تو در کمان انداختبه قصد جان من زار ناتوان انداختنبود نقش دو عالم که رنگ الفت بودزمانه طرح محبت نه این زمان انداختبه یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کردفریب چشم تو صد فتنه در جهان انداختشراب خورده و خوی...

غزل شمارهٔ ۱ – حافظ – غزلیات – الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها 0

غزل شمارهٔ ۱ – حافظ – غزلیات – الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولهاکه عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌هابه بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشایدز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌هامرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دمجرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌هابه...