برچسب: حافظ

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۳ – حافظ – غزلیات – نماز شام غریبان چو گریه آغازم

نماز شام غریبان چو گریه آغازمبه مویه‌های غریبانه قصه پردازمبه یاد یار و دیار آن چنان بگریم زارکه از جهان ره و رسم سفر براندازممن از دیار حبیبم نه از بلاد غریبمهیمنا به رفیقان خود رسان بازمخدای را مددی ای رفیق ره تا منبه...

غزل شمارهٔ ۳۳۲ – حافظ – غزلیات – مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۲ – حافظ – غزلیات – مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرمکه پیش چشم بیمارت بمیرمنصاب حسن در حد کمال استزکاتم ده که مسکین و فقیرمچو طفلان تا کی ای زاهد فریبیبه سیب بوستان و شهد و شیرمچنان پر شد فضای سینه از دوستکه فکر خویش گم شد از...

غزل شمارهٔ ۳۳۰ – حافظ – غزلیات – تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۰ – حافظ – غزلیات – تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرمتبسمی کن و جان بین که چون همی‌سپرمچنین که در دل من داغ زلف سرکش توستبنفشه زار شود تربتم چو درگذرمبر آستان مرادت گشاده‌ام در چشمکه یک نظر فکنی خود فکندی از نظرمچه شکر گویمت ای خیل...

غزل شمارهٔ ۳۲۷ – حافظ – غزلیات – مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم 0

غزل شمارهٔ ۳۲۷ – حافظ – غزلیات – مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارمهواداران کویش را چو جان خویشتن دارمصفای خلوت خاطر از آن شمع چگل جویمفروغ چشم و نور دل از آن ماه ختن دارمبه کام و آرزوی دل چو دارم خلوتی حاصلچه فکر از خبث بدگویان...

غزل شمارهٔ ۳۲۴ – حافظ – غزلیات – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم 0

غزل شمارهٔ ۳۲۴ – حافظ – غزلیات – گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارم

گر چه افتاد ز زلفش گرهی در کارمهمچنان چشم گشاد از کرمش می‌دارمبه طرب حمل مکن سرخی رویم که چو جامخون دل عکس برون می‌دهد از رخسارمپرده مطربم از دست برون خواهد بردآه اگر زان که در این پرده نباشد بارمپاسبان حرم دل شده‌ام...

غزل شمارهٔ ۳۱۷ – حافظ – غزلیات – فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۷ – حافظ – غزلیات – فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادم

فاش می‌گویم و از گفته خود دلشادمبنده عشقم و از هر دو جهان آزادمطایر گلشن قدسم چه دهم شرح فراقکه در این دامگه حادثه چون افتادممن ملک بودم و فردوس برین جایم بودآدم آورد در این دیر خراب آبادمسایه طوبی و دلجویی حور و...

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم 0

غزل شمارهٔ ۳۱۶ – حافظ – غزلیات – زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم

زلف بر باد مده تا ندهی بر بادمناز بنیاد مکن تا نکنی بنیادممی مخور با همه کس تا نخورم خون جگرسر مکش تا نکشد سر به فلک فریادمزلف را حلقه مکن تا نکنی در بندمطره را تاب مده تا ندهی بر بادمیار بیگانه مشو...

غزل شمارهٔ ۳۰۰ – حافظ – غزلیات – هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک 0

غزل شمارهٔ ۳۰۰ – حافظ – غزلیات – هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاکگرم تو دوستی از دشمنان ندارم باکمرا امید وصال تو زنده می‌داردو گر نه هر دمم از هجر توست بیم هلاکنفس نفس اگر از باد نشنوم بویشزمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاکرود به خواب دو چشم...

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق 0

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق

زبان خامه ندارد سر بیان فراقوگرنه شرح دهم با تو داستان فراقدریغ مدت عمرم که بر امید وصالبه سر رسید و نیامد به سر زمان فراقسری که بر سر گردون به فخر می‌سودمبه راستان که نهادم بر آستان فراقچگونه باز کنم بال در هوای...

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف 0

غزل شمارهٔ ۲۹۶ – حافظ – غزلیات – طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف

طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کفگر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرفطرف کرم ز کس نبست این دل پر امید منگر چه سخن همی‌برد قصه من به هر طرفاز خم ابروی توام هیچ گشایشی نشدوه که در این خیال کج عمر...

غزل شمارهٔ ۲۹۴ – حافظ – غزلیات – در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع 0

غزل شمارهٔ ۲۹۴ – حافظ – غزلیات – در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمعشب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمعروز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرستبس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمعرشته صبرم به مقراض غمت ببریده شدهمچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمعگر...

غزل شمارهٔ ۲۹۰ – حافظ – غزلیات – دلم رمیده شد و غافلم من درویش 0

غزل شمارهٔ ۲۹۰ – حافظ – غزلیات – دلم رمیده شد و غافلم من درویش

دلم رمیده شد و غافلم من درویشکه آن شکاری سرگشته را چه آمد پیشچو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزمکه دل به دست کمان ابروییست کافرکیشخیال حوصله بحر می‌پزد هیهاتچه‌هاست در سر این قطره محال اندیشبنازم آن مژه شوخ عافیت کش راکه موج می‌زندش...

غزل شمارهٔ ۲۸۴ – حافظ – غزلیات – هاتفی از گوشه میخانه دوش 0

غزل شمارهٔ ۲۸۴ – حافظ – غزلیات – هاتفی از گوشه میخانه دوش

هاتفی از گوشه میخانه دوشگفت ببخشند گنه می بنوشلطف الهی بکند کار خویشمژده رحمت برساند سروشاین خرد خام به میخانه برتا می لعل آوردش خون به جوشگر چه وصالش نه به کوشش دهندهر قدر ای دل که توانی بکوشلطف خدا بیشتر از جرم ماستنکته...

غزل شمارهٔ ۲۸۰ – حافظ – غزلیات – چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش 0

غزل شمارهٔ ۲۸۰ – حافظ – غزلیات – چو برشکست صبا زلف عنبرافشانش

چو برشکست صبا زلف عنبرافشانشبه هر شکسته که پیوست تازه شد جانشکجاست همنفسی تا به شرح عرضه دهمکه دل چه می‌کشد از روزگار هجرانشزمانه از ورق گل مثال روی تو بستولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانشتو خفته‌ای و نشد عشق را کرانه...

غزل شمارهٔ ۲۷۶ – حافظ – غزلیات – باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش 0

غزل شمارهٔ ۲۷۶ – حافظ – غزلیات – باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدش

باغبان گر پنج روزی صحبت گل بایدشبر جفای خار هجران صبر بلبل بایدشای دل اندر بند زلفش از پریشانی منالمرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدشرند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کارکار ملک است آن که تدبیر و تأمل بایدشتکیه بر...

غزل شمارهٔ ۲۷۱ – حافظ – غزلیات – دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس 0

غزل شمارهٔ ۲۷۱ – حافظ – غزلیات – دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرسکس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرسبه یکی جرعه که آزار کسش در پی نیستزحمتی می‌کشم از...

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس 0

غزل شمارهٔ ۲۷۰ – حافظ – غزلیات – درد عشقی کشیده‌ام که مپرس

درد عشقی کشیده‌ام که مپرسزهر هجری چشیده‌ام که مپرسگشته‌ام در جهان و آخر کاردلبری برگزیده‌ام که مپرسآن چنان در هوای خاک درشمی‌رود آب دیده‌ام که مپرسمن به گوش خود از دهانش دوشسخنانی شنیده‌ام که مپرسسوی من لب چه می‌گزی که مگویلب لعلی گزیده‌ام که...

غزل شمارهٔ ۲۶۵ – حافظ – غزلیات – برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۵ – حافظ – غزلیات – برنیامد از تمنای لبت کامم هنوز

برنیامد از تمنای لبت کامم هنوزبر امید جام لعلت دردی آشامم هنوزروز اول رفت دینم در سر زلفین توتا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوزساقیا یک جرعه‌ای زان آب آتشگون که مندر میان پختگان عشق او خامم هنوزاز خطا گفتم شبی زلف...

غزل شمارهٔ ۲۶۴ – حافظ – غزلیات – خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۴ – حافظ – غزلیات – خیز و در کاسه زر آب طربناک انداز

خیز و در کاسه زر آب طربناک اندازپیشتر زان که شود کاسه سر خاک اندازعاقبت منزل ما وادی خاموشان استحالیا غلغله در گنبد افلاک اندازچشم آلوده نظر از رخ جانان دور استبر رخ او نظر از آینه پاک اندازبه سر سبز تو ای سرو...

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز 0

غزل شمارهٔ ۲۶۲ – حافظ – غزلیات – حال خونین دلان که گوید باز

حال خونین دلان که گوید بازوز فلک خون خم که جوید بازشرمش از چشم می پرستان بادنرگس مست اگر بروید بازجز فلاطون خم نشین شرابسر حکمت به ما که گوید بازهر که چون لاله کاسه گردان شدزین جفا رخ به خون بشوید بازنگشاید دلم...