برچسب: علیرضا-قربانی

غزل شمارهٔ ۱۳۷۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌ام

ای عاشقان ای عاشقان پیمانه را گم کرده‌امزان می که در پیمانه‌ها اندرنگنجد خورده‌اممستم ز خمر من لدن رو محتسب را غمز کنمر محتسب را و تو را هم چاشنی آورده‌امای پادشاه صادقان چون من منافق دیده‌ایبا زندگانت زنده‌ام با مردگانت مرده‌امبا دلبران و...

غزل شمارهٔ ۷۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد 0

غزل شمارهٔ ۷۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد

بر سر آتش تو سوختم و دود نکردآب بر آتش تو ریختم و سود نکردآزمودم دل خود را به هزاران شیوههیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکردآنچ از عشق کشید این دل من که نکشیدو آنچ در آتش کرد این دل من...

غزل شمارهٔ ۷۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد 0

غزل شمارهٔ ۷۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد

همه خفتند و من دلشده را خواب نبردهمه شب دیده من بر فلک استاره شمردخوابم از دیده چنان رفت که هرگز نایدخواب من زهر فراق تو بنوشید و بمردچه شود گر ز ملاقات دوایی سازیخسته‌ای را که دل و دیده به دست تو سپردنه...

غزل شمارهٔ ۷۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ما مست شدیم و دل جدا شد 0

غزل شمارهٔ ۷۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ما مست شدیم و دل جدا شد

ما مست شدیم و دل جدا شداز ما بگریخت تا کجا شدچون دید که بند عقل بگسستدر حال دلم گریزپا شداو جای دگر نرفته باشداو جانب خلوت خدا شددر خانه مجو که او هواییستاو مرغ هواست و در هوا شداو باز سپید پادشاهستپرید به...

غزل شمارهٔ ۵۵۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود 0

غزل شمارهٔ ۵۵۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود

جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بودگر تو ستم کنی به جان از تو ستم روا بودچون همه سوی نور تست کیست دورو به عهد توچون همه رو گرفته‌ای روی دگر کجا بودآنک بدید روی تو در نظرش چه سرد...

غزل شمارهٔ ۵۲۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد 0

غزل شمارهٔ ۵۲۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شدخیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شدساقی به سوی جام رو ای پاسبان بر بام روای جان بی‌آرام رو کان یار خلوت خواه شداشکی که چشم افروختی صبری که خرمن سوختیعقلی که راه آموختی در...

غزل شمارهٔ ۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما 0

غزل شمارهٔ ۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما

ای فصل باباران ما برریز بر یاران ماچون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ماای چشم ابر این اشک‌ها می‌ریز همچون مشک‌هازیرا که داری رشک‌ها بر ماه رخساران مااین ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگرکز لابه و گریه پدر رستند بیماران...

غزل شمارهٔ ۲۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را 0

غزل شمارهٔ ۲۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو را

جرمی ندارم بیش از این کز دل هوا دارم تو رااز زعفران روی من رو می‌بگردانی چرایا این دل خون خواره را لطف و مراعاتی بکنیا قوت صبرش بده در یفعل الله ما یشااین دو ره آمد در روش یا صبر یا شکر نعمبی...

غزل ۴۱۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم 0

غزل ۴۱۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم

اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانمقضای عهد ماضی را شبی دستی برافشانمچنانت دوست می‌دارم که گر روزی فراق افتدتو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانمدلم صد بار می‌گوید که چشم از فتنه بر هم نهدگر ره...

غزل ۳۸۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – باز از شراب دوشین در سر خمار دارم 0

غزل ۳۸۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – باز از شراب دوشین در سر خمار دارم

باز از شراب دوشین در سر خمار دارموز باغ وصل جانان گل در کنار دارمسرمست اگر به سودا برهم زنم جهانیعیبم مکن که در سر سودای یار دارمساقی بیار جامی کز زهد توبه کردممطرب بزن نوایی کز توبه عار دارمسیلاب نیستی را سر در...

غزل ۳۸۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم 0

غزل ۳۸۷ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من آن نیم که دل از مهر دوست بردارم

من آن نیم که دل از مهر دوست بردارمو گر ز کینه دشمن به جان رسد کارمنه روی رفتنم از خاک آستانه دوستنه احتمال نشستن نه پای رفتارمکجا روم که دلم پای بند مهر کسیستسفر کنید رفیقان که من گرفتارمنه او به چشم ارادت...

غزل شمارهٔ ۳۴۵ – حافظ – غزلیات – بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم 0

غزل شمارهٔ ۳۴۵ – حافظ – غزلیات – بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنم

بی تو ای سرو روان با گل و گلشن چه کنمزلف سنبل چه کشم عارض سوسن چه کنمآه کز طعنه بدخواه ندیدم رویتنیست چون آینه‌ام روی ز آهن چه کنمبرو ای ناصح و بر دردکشان خرده مگیرکارفرمای قدر می‌کند این من چه کنمبرق غیرت...

غزل شمارهٔ ۳۳۱ – حافظ – غزلیات – به تیغم گر کشد دستش نگیرم 0

غزل شمارهٔ ۳۳۱ – حافظ – غزلیات – به تیغم گر کشد دستش نگیرم

به تیغم گر کشد دستش نگیرموگر تیرم زند منت پذیرمکمان ابرویت را گو بزن تیرکه پیش دست و بازویت بمیرمغم گیتی گر از پایم درآردبجز ساغر که باشد دستگیرمبرآی ای آفتاب صبح امیدکه در دست شب هجران اسیرمبه فریادم رس ای پیر خراباتبه یک...

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق 0

غزل شمارهٔ ۲۹۷ – حافظ – غزلیات – زبان خامه ندارد سر بیان فراق

زبان خامه ندارد سر بیان فراقوگرنه شرح دهم با تو داستان فراقدریغ مدت عمرم که بر امید وصالبه سر رسید و نیامد به سر زمان فراقسری که بر سر گردون به فخر می‌سودمبه راستان که نهادم بر آستان فراقچگونه باز کنم بال در هوای...

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۶ – حافظ – غزلیات – ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود

ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شودوین راز سر به مهر به عالم سمر شودگویند سنگ لعل شود در مقام صبرآری شود ولیک به خون جگر شودخواهم شدن به میکده گریان و دادخواهکز دست غم خلاص من آن جا مگر شوداز هر کرانه...

غزل شمارهٔ ۲۲۵ – حافظ – غزلیات – ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود 0

غزل شمارهٔ ۲۲۵ – حافظ – غزلیات – ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رود

ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رودوین بحث با ثلاثه غساله می‌رودمی ده که نوعروس چمن حد حسن یافتکار این زمان ز صنعت دلاله می‌رودشکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله می‌رودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل...