برچسب: غزلیات

غزل شمارهٔ ۲۰۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن 0

غزل شمارهٔ ۲۰۱۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بشنو از دل نکته‌های بی‌سخن

بشنو از دل نکته‌های بی‌سخنو آنچ اندر فهم ناید فهم کندر دل چون سنگ مردم آتشی استکو بسوزد پرده را از بیخ و بنچون بسوزد پرده دریابد تمامقصه‌های خضر و علم من لدندر میان جان و دل پیدا شودصورت نو نو از آن عشق...

غزل شمارهٔ ۲۰۰۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان 0

غزل شمارهٔ ۲۰۰۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشان

شیرمردا تو چه ترسی ز سگ لاغرشانبرکش آن تیغ چو پولاد و بزن بر سرشانچون ملک ساخته خود را به پر و بال دروغهمه دیوند که ابلیس بود مهترشانهمه قلبند و سیه چون بزنی بر سر سنگهین چرا غره شدستی تو به سیم و...

غزل شمارهٔ ۱۹۹۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان 0

غزل شمارهٔ ۱۹۹۶ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – چون خیال تو درآید به دلم رقص کنان

چون خیال تو درآید به دلم رقص کنانچه خیالات دگر مست درآید به میانگرد بر گرد خیالش همه در رقص شوندوان خیال چو مه تو به میان چرخ زنانهر خیالی که در آن دم به تو آسیب زندهمچو آیینه ز خورشید برآید لمعانسخنم مست...

غزل شمارهٔ ۱۹۶۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان 0

غزل شمارهٔ ۱۹۶۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیان

ای دل من در هوایت همچو آب و ماهیانماهی جانم بمیرد گر بگردی یک زمانماهیان را صبر نبود یک زمان بیرون آبعاشقان را صبر نبود در فراق دلستانجان ماهی آب باشد صبر بی‌جان چون بودچونک بی‌جان صبر نبود چون بود بی‌جان جانهر دو عالم...

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من 0

غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – پرده بردار ای حیات جان و جان افزای من

پرده بردار ای حیات جان و جان افزای منغمگسار و همنشین و مونس شب‌های منای شنیده وقت و بی‌وقت از وجودم ناله‌هاای فکنده آتشی در جمله اجزای مندر صدای کوه افتد بانگ من چون بشنویجفت گردد بانگ که با نعره و هیهای منای ز...

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان 0

غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقان

عیش‌هاتان نوش بادا هر زمان ای عاشقانوز شما کان شکر باد این جهان ای عاشقاننوش و جوش عاشقان تا عرش و تا کرسی رسیدبرگذشت از عرش و فرش این کاروان ای عاشقاناز لب دریا چه گویم لب ندارد بحر جانبرفزوده‌ست از مکان و لامکان...

غزل شمارهٔ ۱۹۱۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عشق است بر آسمان پریدن 0

غزل شمارهٔ ۱۹۱۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – عشق است بر آسمان پریدن

عشق است بر آسمان پریدنصد پرده به هر نفس دریدناول نفس از نفس گسستناول قدم از قدم بریدننادیده گرفتن این جهان رامر دیده خویش را بدیدنگفتم که دلا مبارکت باددر حلقه عاشقان رسیدنز آن سوی نظر نظاره کردندر کوچه سینه‌ها دویدنای دل ز کجا...

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – اگر خواهی مرا می در هوا کن 0

غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – اگر خواهی مرا می در هوا کن

اگر خواهی مرا می در هوا کنوگر سیری ز من رفتم رها کننیم قانع به یک جام و به صد جامدوساله پیش تو دارم قضا کنبده می گر ننوشم بر سرم ریزوگر نیکو نگفتم ماجرا کنمن از قندم مرا گویی ترش شوتو ماشی را...

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ساقی می ما را بگردان 0

غزل شمارهٔ ۱۹۱۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ساقی می ما را بگردان

بیا ساقی می ما را بگردانبدان می این قضاها را بگردانقضا خواهی که از بالا بگرددشراب پاک بالا را بگردانزمینی خود که باشد با غبارشزمین و چرخ و دریا را بگرداننیندیشم دگر زین خورده سودابیا دریای سودا را بگرداناگر من محرم ساغر نباشممرا لا...

شمارهٔ ۱۹۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ای مونس جان‌های مستان 0

شمارهٔ ۱۹۰۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بیا ای مونس جان‌های مستان

بیا ای مونس جان‌های مستانببین اندیشه و سودای مستانبیا ای میر خوبان و برافروزز شمع روی خود سیمای مستاننمی‌آیی سر از طاقی برون کنببین این غلغل و غوغای مستانبیا ای خواب مستان را ببستهگشا این بند را از پای مستانهمه شب می رود تا...

غزل شمارهٔ ۱۸۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آرایش باغ آمد این روی چه روی است این 0

غزل شمارهٔ ۱۸۷۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – آرایش باغ آمد این روی چه روی است این

آرایش باغ آمد این روی چه روی است اینمستی دماغ آمد این بوی چه بوی است ایناین خانه جنات است یا کوی خرابات استیا رب که چه خانه‌ست این یا رب که چه کوی است ایندر دل صفت کوثر جویی ز می احمردل پر...

غزل شمارهٔ ۱۸۴۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن 0

غزل شمارهٔ ۱۸۴۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکنهمچو کسان بی‌گنه روی به آسمان مکنرو ترش و گران کنی تا سر خود نهان کنیبار دگر گرفتمت بار دگر همان مکنباده خاص خورده‌ای جام خلاص خورده‌ایبوی شراب می زند لخلخه در دهان مکنچون سر عشق نیستت...

غزل شمارهٔ ۱۸۳۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این 0

غزل شمارهٔ ۱۸۳۱ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از این

راز تو فاش می کنم صبر نماند بیش از اینبیش فلک نمی‌کشد درد مرا و نی زمیناین دل من چه پرغم است وان دل تو چه فارغ استآن رخ تو چو خوب چین وین رخ من پر است چینتا که بسوزد این جهان چند...

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – تا تو حریف من شدی ای مه دلستان من

تا تو حریف من شدی ای مه دلستان منهمچو چراغ می جهد نور دل از دهان منذره به ذره چون گهر از تف آفتاب تودل شده‌ست سر به سر آب و گل گران منپیشتر آ دمی بنه آن بر و سینه بر برمگر چه...

غزل شمارهٔ ۱۸۲۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن 0

غزل شمارهٔ ۱۸۲۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکن

دوش چه خورده‌ای دلا راست بگو نهان مکنچون خمشان بی‌گنه روی بر آسمان مکنباده خاص خورده‌ای نقل خلاص خورده‌ایبوی شراب می زند خربزه در دهان مکنروز الست جان تو خورد میی ز خوان توخواجه لامکان تویی بندگی مکان مکندوش شراب ریختی وز بر ما...

غزل شمارهٔ ۱۸۲۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من طربم طرب منم زهره زند نوای من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۲۵ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – من طربم طرب منم زهره زند نوای من

من طربم طرب منم زهره زند نوای منعشق میان عاشقان شیوه کند برای منعشق چو مست و خوش شود بیخود و کش مکش شودفاش کند چو بی‌دلان بر همگان هوای منناز مرا به جان کشد بر رخ من نشان کشدچرخ فلک حسد برد ز...

غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من

ای شده از جفای تو جانب چرخ دود منجور مکن که بشنود شاد شود حسود منبیش مکن تو دود را شاد مکن حسود راوه که چه شاد می شود از تلف وجود منتلخ مکن امید من ای شکر سپید منتا ندرم ز دست تو...

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و مجنون دل من خانه پرخون دل...

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و شیدا دل من بی‌سر و بی‌پا...

غزل شمارهٔ ۱۸۰۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۰۹ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار من

بر گرد گل می گشت دی نقش خیال یار منگفتم درآ پرنور کن از شمع رخ اسرار منای از بهار روی تو سرسبز گشته عمر منجان من و جان همه حیران شده در کار منای خسرو و سلطان من سلطان سلطانان منای آتشی انداخته...