ساعتی بنشین که باران بگذرد

baran

چندی پیش از عزیزی که طبع شاعری لطیفی دارد خواستم تا بر روی این تک بیت مشهور امیر خسرو دهلوی دهلوی طبع آزمائی کند:
میروی و گریه می آید مرا
ساعتی بنشین که باران بگذرد
 
چند روز پیش ایشان لطف کردند و غزلی را که بر این اساس سروده بودند در وبلاگ خود منتشر کردند.
حاصل کار ایشان را در ادامه می خوانید. تقدیم به دوستان اهل ادب:
 
رفتی و گفتی که هجران بگذرد
غم مخور دوران حرمان بگذرد
 
«می روی و گریه می آید مرا
ساعتی بنشین که باران بگذرد»
 
سینه ام شد شرحه شرحه از فراق
شرح صدری ده غم آسان بگذرد
 
می روی دامن کشان و می رود
از تن رنجور من جان بگذرد
 
چشمهایم پر یم و طوفانی است
ناخدا صبری که طوفان بگذرد
 
خاطراتم همسفر با خاطرت
تا از این ذهن پریشان بگذرد
 
سوی من باز آی و لختی رخ مپوش
شاید این بغض از من این سان بگذرد

مطالب مرتبط

2 دیدگاه‌

  1. منصور مرادپور گفت:

    مى روى و ديده ى من در پي ات پر آب تر
    زلف مُشكينت به بازي در قفا پر تاب تر
    اندكى بنشين مهِ من ،تا كه باران بگذرد
    راه غم از سينه تا ديده چه پر سيلاب تر
    در پي ات اي ماه من صد آسمان را گشته ام
    چشم خورشيد تو از هر گوهرى ناياب تر
    اى خوشا عشق كه در دولت تو رونق داشت
    مرحبا دل كه در اين دايره شد خوناب تر
    لاله ديدم به تماشا كه ز حد بيرون بود
    روى زيباى تو اى رهزن دين ،شاداب تر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *