غزل شمارهٔ ۴۹۲ – حافظ – غزلیات – سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
درودی چو نور دل پارسایان
بدان شمع خلوتگه پارسایی
نمیبینم از همدمان هیچ بر جای
دلم خون شد از غصه ساقی کجایی
ز کوی مغان رخ مگردان که آن جا
فروشند مفتاح مشکل گشایی
عروس جهان گر چه در حد حسن است
ز حد میبرد شیوه بیوفایی
دل خسته من گرش همتی هست
نخواهد ز سنگین دلان مومیایی
می صوفی افکن کجا میفروشند
که در تابم از دست زهد ریایی
رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
که گویی نبودهست خود آشنایی
مرا گر تو بگذاری ای نفس طامع
بسی پادشایی کنم در گدایی
بیاموزمت کیمیای سعادت
ز همصحبت بد جدایی جدایی
مکن حافظ از جور دوران شکایت
چه دانی تو ای بنده کار خدایی
اجراهای این اثر
خواننده
آلبوم
قطعه
گلهای رنگارنگ
شمارهٔ ۳ مخصوص
(بیات ترک) (۰۴:۵۷ – ۰۸:۰۳) نوازندگان: عبادی، احمد (سهتار) خواننده آواز: عبدالعلی وزیری سراینده شعر آواز: حافظ شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: سلامی چو بوی خوش آشنایی
دانلود قانونی آلبوم