غزل ۴۷۹ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – من از دست کمانداران ابرو
من از دست کمانداران ابرو
نمییارم گذر کردن به هر سو
دو چشمم خیره ماند از روشنایی
ندانم قرص خورشید است یا رو
بهشت است این که من دیدم نه رخسار
کمند است آن که وی دارد نه گیسو
لبان لعل چون خون کبوتر
سواد زلف چون پر پرستو
نه آن سرپنجه دارد شوخ عیار
که با او بر توان آمد به بازو
همه جان خواهد از عشاق مشتاق
ندارد سنگ کوچک در ترازو
نفس را بوی خوش چندین نباشد
مگر در جیب دارد ناف آهو
لب خندان شیرین منطقش را
نشاید گفت جز ضحاک جادو
غریبی سخت محبوب اوفتادهست
به ترکستان رویش خال هندو
عجب گر در چمن برپای خیزد
که پیشش سرو ننشیند به زانو
و گر بنشیند اندر محفل عام
دو صد فریاد برخیزد ز هر سو
به یاد روی گلبوی گل اندام
همه شب خار دارم زیر پهلو
تحمل کن جفای یار سعدی
که جور نیکوان ذنبیست معفو
اجراهای این اثر
خواننده
آلبوم
قطعه
حسام الدین سراج
بوی بهشت
بوی بهشت
دانلود قانونی آلبوم