غزل ۴ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش
بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
به دیگران بگذاریم باغ و صحرا را
به جای سرو بلند ایستاده بر لب جوی
چرا نظر نکنی یار سروبالا را
شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش
مجال نطق نماند زبان گویا را
که گفت در رخ زیبا نظر خطا باشد
خطا بود که نبینند روی زیبا را
به دوستی که اگر زهر باشد از دستت
چنان به ذوق ارادت خورم که حلوا را
کسی ملامت وامق کند به نادانی
حبیب من که ندیدست روی عذرا را
گرفتم آتش پنهان خبر نمیداری
نگاه مینکنی آب چشم پیدا را
نگفتمت که به یغما رود دلت سعدی
چو دل به عشق دهی دلبران یغما را
هنوز با همه دردم امید درمانست
که آخری بود آخر شبان یلدا را
اجراهای این اثر
خواننده
آلبوم
قطعه
گلهای تازه
شمارهٔ ۴۲
(بیات ترک) (۱۲:۱۹ – ۱۳:۱۵) نوازندگان: جلیل شهناز (تار) خواننده آواز: شجریان، محمدرضا سراینده شعر آواز: سعدی شیرازی (غزل) مطلع شعر آواز: اگر تو فارغی ز حال دوستان یارا
دانلود قانونی آلبوم
محمدرضا شجریان
اجراهای خصوصی
ساغر می – اجرای خصوصیِ شجریان، موسوی، یاحقی و اکبری
دانلود قانونی آلبوم
محمدرضا شجریان
بهار دلکش (آواز ابوعطا) با معرفی محمدرضا لطفی
حدود دقیقهٔ ۲۲
دانلود قانونی آلبوم