دسته: ادبیات

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی 0

غزل شمارهٔ ۴۷۰ – حافظ – غزلیات – سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمیدل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمیچشم آسایش که دارد از سپهر تیزروساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمیزیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفتصعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمیسوختم در چاه صبر...

غزل شمارهٔ ۴۶۶ – حافظ – غزلیات – این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی 0

غزل شمارهٔ ۴۶۶ – حافظ – غزلیات – این خرقه که من دارم در رهن شراب اولی

این خرقه که من دارم در رهن شراب اولیوین دفتر بی‌معنی غرق می ناب اولیچون عمر تبه کردم چندان که نگه کردمدر کنج خراباتی افتاده خراب اولیچون مصلحت اندیشی دور است ز درویشیهم سینه پر از آتش هم دیده پرآب اولیمن حالت زاهد را...

غزل شمارهٔ ۴۵۷ – حافظ – غزلیات – هزار جهد بکردم که یار من باشی 0

غزل شمارهٔ ۴۵۷ – حافظ – غزلیات – هزار جهد بکردم که یار من باشی

هزار جهد بکردم که یار من باشیمرادبخش دل بی‌قرار من باشیچراغ دیده شب زنده دار من گردیانیس خاطر امیدوار من باشیچو خسروان ملاحت به بندگان نازندتو در میانه خداوندگار من باشیاز آن عقیق که خونین دلم ز عشوه اواگر کنم گله‌ای غمگسار من باشیدر...

غزل شمارهٔ ۴۵۴ – حافظ – غزلیات – ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی 0

غزل شمارهٔ ۴۵۴ – حافظ – غزلیات – ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزیاز این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزیچو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کنکه قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزیز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل استکه زد بر چرخ فیروزه صفیر...

غزل شمارهٔ ۴۵۲ – حافظ – غزلیات – طفیل هستی عشقند آدمی و پری 0

غزل شمارهٔ ۴۵۲ – حافظ – غزلیات – طفیل هستی عشقند آدمی و پری

طفیل هستی عشقند آدمی و پریارادتی بنما تا سعادتی ببریبکوش خواجه و از عشق بی‌نصیب مباشکه بنده را نخرد کس به عیب بی‌هنریمی صبوح و شکرخواب صبحدم تا چندبه عذر نیم شبی کوش و گریه سحریتو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کارکه در...

غزل شمارهٔ ۴۴۹ – حافظ – غزلیات – ای که مهجوری عشاق روا می‌داری 0

غزل شمارهٔ ۴۴۹ – حافظ – غزلیات – ای که مهجوری عشاق روا می‌داری

ای که مهجوری عشاق روا می‌داریعاشقان را ز بر خویش جدا می‌داریتشنه بادیه را هم به زلالی دریاببه امیدی که در این ره به خدا می‌داریدل ببردی و بحل کردمت ای جان لیکنبه از این دار نگاهش که مرا می‌داریساغر ما که حریفان دگر...

غزل شمارهٔ ۴۴۸ – حافظ – غزلیات – ای که در کوی خرابات مقامی داری 0

غزل شمارهٔ ۴۴۸ – حافظ – غزلیات – ای که در کوی خرابات مقامی داری

ای که در کوی خرابات مقامی داریجم وقت خودی ار دست به جامی داریای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روزفرصتت باد که خوش صبحی و شامی داریای صبا سوختگان بر سر ره منتظرندگر از آن یار سفرکرده پیامی داریخال سرسبز...

غزل شمارهٔ ۴۴۰ – حافظ – غزلیات – سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی 0

غزل شمارهٔ ۴۴۰ – حافظ – غزلیات – سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندی

سحر با باد می‌گفتم حدیث آرزومندیخطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندیدعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود استبدین راه و روش می‌رو که با دلدار پیوندیقلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید بازورای حد تقریر است شرح آرزومندیالا ای...

غزل شمارهٔ ۴۳۶ – حافظ – غزلیات – آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی 0

غزل شمارهٔ ۴۳۶ – حافظ – غزلیات – آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتی

آن غالیه خط گر سوی ما نامه نوشتیگردون ورق هستی ما درننوشتیهر چند که هجران ثمر وصل برآرددهقان جهان کاش که این تخم نکشتیآمرزش نقد است کسی را که در این جایاریست چو حوری و سرایی چو بهشتیدر مصطبه عشق تنعم نتوان کردچون بالش...

غزل شمارهٔ ۴۳۵ – حافظ – غزلیات – با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی 0

غزل شمارهٔ ۴۳۵ – حافظ – غزلیات – با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستیتا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستیعاشق شو ار نه روزی کار جهان سر آیدناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستیدوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانمبا کافران چه کارت گر بت نمی‌پرستیسلطان من خدا را زلفت شکست...

غزل شمارهٔ ۴۳۲ – حافظ – غزلیات – مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی 0

غزل شمارهٔ ۴۳۲ – حافظ – غزلیات – مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابیپر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبیوصف رخ چو ماهش در پرده راست نایدمطرب بزن نوایی ساقی بده شرابیشد حلقه قامت من تا بعد از این رقیبتزین در دگر نراند ما را به هیچ بابیدر انتظار رویت...

غزل شمارهٔ ۴۳۱ – حافظ – غزلیات – لبش می‌بوسم و در می‌کشم می 0

غزل شمارهٔ ۴۳۱ – حافظ – غزلیات – لبش می‌بوسم و در می‌کشم می

لبش می‌بوسم و در می‌کشم میبه آب زندگانی برده‌ام پینه رازش می‌توانم گفت با کسنه کس را می‌توانم دید با ویلبش می‌بوسد و خون می‌خورد جامرخش می‌بیند و گل می‌کند خویبده جام می و از جم مکن یادکه می‌داند که جم کی بود و...

غزل شمارهٔ ۴۲۷ – حافظ – غزلیات – چراغ روی تو را شمع گشت پروانه 0

غزل شمارهٔ ۴۲۷ – حافظ – غزلیات – چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

چراغ روی تو را شمع گشت پروانهمرا ز حال تو با حال خویش پروا نهخرد که قید مجانین عشق می‌فرمودبه بوی سنبل زلف تو گشت دیوانهبه بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شدهزار جان گرامی فدای جانانهمن رمیده ز غیرت ز...

غزل شمارهٔ ۴۲۵ – حافظ – غزلیات – دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده 0

غزل شمارهٔ ۴۲۵ – حافظ – غزلیات – دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیده

دامن کشان همی‌شد در شرب زرکشیدهصد ماه رو ز رشکش جیب قصب دریدهاز تاب آتش می بر گرد عارضش خویچون قطره‌های شبنم بر برگ گل چکیدهلفظی فصیح شیرین قدی بلند چابکرویی لطیف زیبا چشمی خوش کشیدهیاقوت جان فزایش از آب لطف زادهشمشاد خوش خرامش...

غزل شمارهٔ ۴۲۴ – حافظ – غزلیات – از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای 0

غزل شمارهٔ ۴۲۴ – حافظ – غزلیات – از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای

از من جدا مشو که توام نور دیده‌ایآرام جان و مونس قلب رمیده‌ایاز دامن تو دست ندارند عاشقانپیراهن صبوری ایشان دریده‌ایاز چشم بخت خویش مبادت گزند از آنکدر دلبری به غایت خوبی رسیده‌ایمنعم مکن ز عشق وی ای مفتی زمانمعذور دارمت که تو او...

غزل شمارهٔ ۴۲۳ – حافظ – غزلیات – دوش رفتم به در میکده خواب آلوده 0

غزل شمارهٔ ۴۲۳ – حافظ – غزلیات – دوش رفتم به در میکده خواب آلوده

دوش رفتم به در میکده خواب آلودهخرقه تردامن و سجاده شراب آلودهآمد افسوس کنان مغبچه باده فروشگفت بیدار شو ای ره رو خواب آلودهشست و شویی کن و آن گه به خرابات خرامتا نگردد ز تو این دیر خراب آلودهبه هوای لب شیرین پسران...

غزل شمارهٔ ۴۲۲ – حافظ – غزلیات – ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای 0

غزل شمارهٔ ۴۲۲ – حافظ – غزلیات – ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ای

ای که با سلسله زلف دراز آمده‌ایفرصتت باد که دیوانه نواز آمده‌ایساعتی ناز مفرما و بگردان عادتچون به پرسیدن ارباب نیاز آمده‌ایپیش بالای تو میرم چه به صلح و چه به جنگچون به هر حال برازنده ناز آمده‌ایآب و آتش به هم آمیخته‌ای از...

غزل شمارهٔ ۴۲۰ – حافظ – غزلیات – ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه 0

غزل شمارهٔ ۴۲۰ – حافظ – غزلیات – ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چه

ناگهان پرده برانداخته‌ای یعنی چهمست از خانه برون تاخته‌ای یعنی چهزلف در دست صبا گوش به فرمان رقیباین چنین با همه درساخته‌ای یعنی چهشاه خوبانی و منظور گدایان شده‌ایقدر این مرتبه نشناخته‌ای یعنی چهنه سر زلف خود اول تو به دستم دادیبازم از پای...

غزل شمارهٔ ۴۱۹ – حافظ – غزلیات – وصال او ز عمر جاودان به 0

غزل شمارهٔ ۴۱۹ – حافظ – غزلیات – وصال او ز عمر جاودان به

وصال او ز عمر جاودان بهخداوندا مرا آن ده که آن بهبه شمشیرم زد و با کس نگفتمکه راز دوست از دشمن نهان بهبه داغ بندگی مردن بر این دربه جان او که از ملک جهان بهخدا را از طبیب من بپرسیدکه آخر کی...

غزل شمارهٔ ۴۱۸ – حافظ – غزلیات – گر تیغ بارد در کوی آن ماه 0

غزل شمارهٔ ۴۱۸ – حافظ – غزلیات – گر تیغ بارد در کوی آن ماه

گر تیغ بارد در کوی آن ماهگردن نهادیم الحکم للهآیین تقوا ما نیز دانیملیکن چه چاره با بخت گمراهما شیخ و واعظ کمتر شناسیمیا جام باده یا قصه کوتاهمن رند و عاشق در موسم گلآن گاه توبه استغفراللهمهر تو عکسی بر ما نیفکندآیینه رویا...