دسته: ادبیات

غزل شمارهٔ ۱۰۹ – حافظ – غزلیات – دیر است که دلدار پیامی نفرستاد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۹ – حافظ – غزلیات – دیر است که دلدار پیامی نفرستاد

دیر است که دلدار پیامی نفرستادننوشت سلامی و کلامی نفرستادصد نامه فرستادم و آن شاه سوارانپیکی ندوانید و سلامی نفرستادسوی من وحشی صفت عقل رمیدهآهوروشی کبک خرامی نفرستاددانست که خواهد شدنم مرغ دل از دستوز آن خط چون سلسله دامی نفرستادفریاد که آن ساقی...

غزل شمارهٔ ۱۰۴ – حافظ – غزلیات – جمالت آفتاب هر نظر باد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۴ – حافظ – غزلیات – جمالت آفتاب هر نظر باد

جمالت آفتاب هر نظر بادز خوبی روی خوبت خوبتر بادهمای زلف شاهین شهپرت رادل شاهان عالم زیر پر بادکسی کو بسته زلفت نباشدچو زلفت درهم و زیر و زبر باددلی کو عاشق رویت نباشدهمیشه غرقه در خون جگر بادبتا چون غمزه‌ات ناوک فشانددل مجروح...

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۳ – حافظ – غزلیات – روز وصل دوستداران یاد باد

روز وصل دوستداران یاد بادیاد باد آن روزگاران یاد بادکامم از تلخی غم چون زهر گشتبانگ نوش شادخواران یاد بادگر چه یاران فارغند از یاد مناز من ایشان را هزاران یاد بادمبتلا گشتم در این بند و بلاکوشش آن حق گزاران یاد بادگر چه...

غزل شمارهٔ ۱۰۰ – حافظ – غزلیات – دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد 0

غزل شمارهٔ ۱۰۰ – حافظ – غزلیات – دی پیر می فروش که ذکرش به خیر باد

دی پیر می فروش که ذکرش به خیر بادگفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یادگفتم به باد می‌دهدم باده نام و ننگگفتا قبول کن سخن و هر چه باد بادسود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دستاز بهر این معامله...

غزل شمارهٔ ۹۵ – حافظ – غزلیات – مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت 0

غزل شمارهٔ ۹۵ – حافظ – غزلیات – مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت

مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویتخرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویتپس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدنکه شمع دیده افروزیم در محراب ابرویتسواد لوح بینش را عزیز از بهر آن دارمکه جان را نسخه‌ای باشد ز لوح خال هندویتتو گر خواهی...

غزل شمارهٔ ۹۴ – حافظ – غزلیات – زان یار دلنوازم شکریست با شکایت 0

غزل شمارهٔ ۹۴ – حافظ – غزلیات – زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

زان یار دلنوازم شکریست با شکایتگر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایتبی مزد بود و منت هر خدمتی که کردمیا رب مباد کس را مخدوم بی عنایترندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کسگویی ولی شناسان رفتند از این ولایتدر زلف چون کمندش ای...

غزل شمارهٔ ۹۲ – حافظ – غزلیات – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت 0

غزل شمارهٔ ۹۲ – حافظ – غزلیات – میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمت

میر من خوش می‌روی کاندر سر و پا میرمتخوش خرامان شو که پیش قد رعنا میرمتگفته بودی کی بمیری پیش من تعجیل چیستخوش تقاضا می‌کنی پیش تقاضا میرمتعاشق و مخمور و مهجورم بت ساقی کجاستگو که بخرامد که پیش سرو بالا میرمتآن که عمری...

غزل شمارهٔ ۸۹ – حافظ – غزلیات – یا رب سببی ساز که یارم به سلامت 0

غزل شمارهٔ ۸۹ – حافظ – غزلیات – یا رب سببی ساز که یارم به سلامت

یا رب سببی ساز که یارم به سلامتبازآید و برهاندم از بند ملامتخاک ره آن یار سفرکرده بیاریدتا چشم جهان بین کنمش جای اقامتفریاد که از شش جهتم راه ببستندآن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامتامروز که در دست...

غزل شمارهٔ ۸۷ – حافظ – غزلیات – حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت 0

غزل شمارهٔ ۸۷ – حافظ – غزلیات – حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفتآری به اتفاق جهان می‌توان گرفتافشای راز خلوتیان خواست کرد شمعشکر خدا که سر دلش در زبان گرفتزین آتش نهفته که در سینه من استخورشید شعله‌ایست که در آسمان گرفتمی‌خواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوستاز...

غزل شمارهٔ ۸۵ – حافظ – غزلیات – شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت 0

غزل شمارهٔ ۸۵ – حافظ – غزلیات – شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت

شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفتروی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفتگویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بودبار بربست و به گردش نرسیدیم و برفتبس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیموز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفتعشوه دادند...

غزل شمارهٔ ۸۳ – حافظ – غزلیات – گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت 0

غزل شمارهٔ ۸۳ – حافظ – غزلیات – گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفت

گر ز دست زلف مشکینت خطایی رفت رفتور ز هندوی شما بر ما جفایی رفت رفتبرق عشق ار خرمن پشمینه پوشی سوخت سوختجور شاه کامران گر بر گدایی رفت رفتدر طریقت رنجش خاطر نباشد می بیارهر کدورت را که بینی چون صفایی رفت رفتعشقبازی...

غزل شمارهٔ ۸۲ – حافظ – غزلیات – آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت 0

غزل شمارهٔ ۸۲ – حافظ – غزلیات – آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفت

آن ترک پری چهره که دوش از بر ما رفتآیا چه خطا دید که از راه خطا رفتتا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بینکس واقف ما نیست که از دیده چه‌ها رفتبر شمع نرفت از گذر آتش دل دوشآن دود که از...

غزل شمارهٔ ۸۱ – حافظ – غزلیات – صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت 0

غزل شمارهٔ ۸۱ – حافظ – غزلیات – صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفتناز کم کن که در این باغ بسی چون تو شکفتگل بخندید که از راست نرنجیم ولیهیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفتگر طمع داری از آن جام مرصع می لعلای بسا در که به نوک مژه‌ات باید...

غزل شمارهٔ ۷۷ – حافظ – غزلیات – بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت 0

غزل شمارهٔ ۷۷ – حافظ – غزلیات – بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشتو اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشتگفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیستگفت ما را جلوه معشوق در این کار داشتیار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضپادشاهی کامران بود از گدایی...

غزل شمارهٔ ۷۶ – حافظ – غزلیات – جز آستان توام در جهان پناهی نیست 0

غزل شمارهٔ ۷۶ – حافظ – غزلیات – جز آستان توام در جهان پناهی نیست

جز آستان توام در جهان پناهی نیستسر مرا به جز این در حواله گاهی نیستعدو چو تیغ کشد من سپر بیندازمکه تیغ ما به جز از ناله‌ای و آهی نیستچرا ز کوی خرابات روی برتابمکز این بهم به جهان هیچ رسم و راهی نیستزمانه...

غزل شمارهٔ ۷۴ – حافظ – غزلیات – حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست 0

غزل شمارهٔ ۷۴ – حافظ – غزلیات – حاصل کارگه کون و مکان این همه نیست

حاصل کارگه کون و مکان این همه نیستباده پیش آر که اسباب جهان این همه نیستاز دل و جان شرف صحبت جانان غرض استغرض این است وگرنه دل و جان این همه نیستمنت سدره و طوبی ز پی سایه مکشکه چو خوش بنگری ای...

غزل شمارهٔ ۷۳ – حافظ – غزلیات – روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست 0

غزل شمارهٔ ۷۳ – حافظ – غزلیات – روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست

روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیستمنت خاک درت بر بصری نیست که نیستناظر روی تو صاحب نظرانند آریسر گیسوی تو در هیچ سری نیست که نیستاشک غماز من ار سرخ برآمد چه عجبخجل از کرده خود پرده دری نیست که نیستتا به...

غزل شمارهٔ ۷۲ – حافظ – غزلیات – راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست 0

غزل شمارهٔ ۷۲ – حافظ – غزلیات – راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیستآنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیستهر گه که دل به عشق دهی خوش دمی بوددر کار خیر حاجت هیچ استخاره نیستما را ز منع عقل مترسان و می بیارکان شحنه در ولایت ما هیچ کاره نیستاز...

غزل شمارهٔ ۷۱ – حافظ – غزلیات – زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست 0

غزل شمارهٔ ۷۱ – حافظ – غزلیات – زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست

زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیستدر حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیستدر طریقت هر چه پیش سالک آید خیر اوستدر صراط مستقیم ای دل کسی گمراه نیستتا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راندعرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیستچیست...

غزل شمارهٔ ۶۹ – حافظ – غزلیات – کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست 0

غزل شمارهٔ ۶۹ – حافظ – غزلیات – کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست

کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیستدر رهگذر کیست که دامی ز بلا نیستچون چشم تو دل می‌برد از گوشه نشینانهمراه تو بودن گنه از جانب ما نیستروی تو مگر آینه لطف الهیستحقا که چنین است و در این روی و ریا نیستنرگس...