غزل شمارهٔ ۱۵۲ – حافظ – غزلیات – در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زدجلوهای کرد رخت دید ملک عشق نداشتعین آتش شد از این غیرت و بر آدم زدعقل میخواست کز آن شعله چراغ افروزدبرق غیرت بدرخشید و جهان برهم زدمدعی خواست...