غزل شمارهٔ ۲۱۹۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تو
ای خراب اسرارم از اسرار تو اسرار تونقشهایی دیدم از گلزار تو گلزار توکشته عشق توام ور ز آنک تو منکر شویخطهایی دارم از اقرار تو اقرار تومیگدازم میگدازم هر زمان همچون شکراز شکرها رسته از گفتار تو گفتار توشب همه خلقان بخفته چشم...