برچسب: امیر-بی-گزند

غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – ای شده از جفای تو جانب چرخ دود من

ای شده از جفای تو جانب چرخ دود منجور مکن که بشنود شاد شود حسود منبیش مکن تو دود را شاد مکن حسود راوه که چه شاد می شود از تلف وجود منتلخ مکن امید من ای شکر سپید منتا ندرم ز دست تو...

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و مجنون دل من خانه پرخون دل...

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من 0

غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل من

قصد جفاها نکنی ور بکنی با دل منوا دل من وا دل من وا دل من وا دل منقصد کنی بر تن من شاد شود دشمن منوانگه از این خسته شود یا دل تو یا دل منواله و شیدا دل من بی‌سر و بی‌پا...

غزل شمارهٔ ۱۷۹۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹۳ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقین

این کیست این این کیست این هذا جنون العاشقیناز آسمان خوشتر شده در نور او روی زمینبی‌هوشی جان‌هاست این یا گوهر کان‌هاست اینیا سرو بستان‌هاست این یا صورت روح الامینسرمستی جان جهان معشوقه چشم و دهانویرانی کسب و دکان یغماجی تقوا و دینخورشید و...

غزل شمارهٔ ۱۷۹۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این 0

غزل شمارهٔ ۱۷۹۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است این

این کیست این این کیست این این یوسف ثانی است اینخضر است و الیاس این مگر یا آب حیوانی است ایناین باغ روحانی است این یا بزم یزدانی است اینسرمه سپاهانی است این یا نور سبحانی است اینآن جان جان افزاست این یا جنت...

غزل شمارهٔ ۱۳۷۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام 0

غزل شمارهٔ ۱۳۷۲ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌ام

این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیده‌اماین بار من یک بارگی از عافیت ببریده‌امدل را ز خود برکنده‌ام با چیز دیگر زنده‌امعقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیده‌امای مردمان ای مردمان از من نیاید مردمیدیوانه هم نندیشد آن کاندر...

غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان منست او هی مزنیدش 0

غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ – مولوی – دیوان شمس – غزلیات – جان منست او هی مزنیدش

جان منست او هی مزنیدشآن منست او هی مبریدشآب منست او نان منست اومثل ندارد باغ امیدشباغ و جنانش آب روانشسرخی سیبش سبزی بیدشمتصلست او معتدلست اوشمع دلست او پیش کشیدشهر که ز غوغا وز سر سوداسر کشد این جا سر ببریدشهر که ز...

غزل ۴۱۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آن دوست که من دارم وان یار که من دانم 0

غزل ۴۱۲ – سعدی – دیوان اشعار – غزلیات – آن دوست که من دارم وان یار که من دانم

آن دوست که من دارم وان یار که من دانمشیرین دهنی دارد دور از لب و دندانمبخت این نکند با من کان شاخ صنوبر رابنشینم و بنشانم گل بر سرش افشانمای روی دلارایت مجموعه زیباییمجموع چه غم دارد از من که پریشانمدریاب که نقشی...