غزل شمارهٔ ۱۳۴ – حافظ – غزلیات – بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کردباد غیرت به صدش خار پریشان دل کردطوطی ای را به خیال شکری دل خوش بودناگهش سیل فنا نقش امل باطل کردقرة العین من آن میوه دل یادش بادکه چه آسان بشد و کار مرا مشکل کردساروان...